چارلز لستر
همکار و مدیر بخش مبارزه با تروریسم مؤسسه خاورمیانه
TT

تا زمانی که اسد در کاخ است بحران سوریه ادامه می‌یابد

بحران سوریه امروز با پایان یافتن فاصله دارد، و به جای آن تحولات هفته‌های اخیر که شاهدشان بودیم نشان می‌دهند ما درآستانه آغاز فصل جدیدی دربحران قرارداریم که به ویژه مناطق تحت سیطره نظام به دلیل نبود ثبات دینامیزم‌های بیشتری برای این کار دارند. خطرناک‌ترین این دینامیزم‌ها نابسامانی و فروپاشی آرام اقتصاد سوریه است- بحران مالی که ریشه در تحریم‌ها ندارد بلکه به فروپاشی اقتصادی لبنان همسایه، فساد گسترده، پیامدهای ویروس «کووید-19» و بی کفایتی دولت به گونه‌ای که کشور را فلج و دچار سوء مدیریت منابع ساخته برمی‌گردد. با اینکه «قانون سزار» امریکایی برتیتراخبارسایه انداخت و بسیاری تیر ملامت را به دلیل مشکلات اقتصادی فراوان سوریه به سمت آن نشانه گرفتند، اما واقعیت اینکه این قانون به هیچ وجه نمی‌تواند عامل پشت وضعیت کنونی باشد.
آنچه قابل ملاحظه است اینکه درطول مدت طولانی نه سال‌ جنگ درسوریه، جامعه جهانی با تلاش فراوان سعی کرد عوارض بحران را مدیریت کند درحالی که عوامل ریشه‌‌ای برجای خود ماندند و حتی بدتر هم شدند. می‌توان گفت عامل ریشه‌ای مهم و محرک اول پشت نه سال‌ جنگی که کشورازآنها رنج کشید، در خود بشاراسد و نظام آن نهفته است که رفتارهای وحشیانه و فرصت طلبانه‌اش کشور را زمین زد. با ادامه وجود اسد در کاخ ریاست جمهوری در دمشق، اقتصاد سوریه شاهد حالت انفجاری خواهد بود و برای اولین بار تظاهرات و نشانه‌های مخالف با نظام در درون جوامع و مناطقی شکل گرفته که بی طرفی خود و وابستگی به نظام را حفظ کرده بودند.
پیش از شعله‌ور شدن خیزش بهار درسال 2011، دلار امریکایی با 45 لیره برابری می‌کرد، اما طی هفته‌های اخیر برابری دلار و لیره میان 2.300 تا 3هزار درنوسان بود. امروز می‌بینیم متوسط حقوق ماهانه یک سوری برای خرید یک هندوانه یا یک کیلوگرم لیمو کفایت می‌کند. امروز کمک‌ها به اندازه فراوانی کاهش یافتند درحالی که شرکت‌های کوچک درخود را تخته کردند و بانک مرکزی نسبت به دادن هرگونه وام به شرکت‌های خصوصی هشدار داد و شاید به زودی بحران کمبود گندم آغاز ماجرای گرسنگی را درپایان سال جاری به وجود بیاورد. درشمال سوریه تصمیم ترکیه برای تسریع درانتقال بخش‌هایی از حلب و ادلب به سمت داد و ستد با لیره ترکیه، عملا موجب خروج نزدیک به 30درصد جمعیت کشور از دایره داد و ستد با لیره سوری شد و ضربه دردناکی به اقتصاد آن وارد ساخت.
دولت امریکا روز 17 ژوئن اجرای «قانون سزار را برای حفاظت از شهروندان سوری» آغاز کرد و قوی‌ترین مجموعه تحریم‌های ثانویه‌ای خواهد بود که علیه نظام اسد اعمال می‌شود. سال‌ها طول کشید تا قانون به تصویب رسید و به دولت امریکا اجازه می‌دهد علیه هرشخص یا دولت-متحد یا دشمن- که با نظام سوری همکاری اقتصادی می‌کند، تحریم‌هایی اعمال کند. با توجه به روند کُندی که امروز حاکم است و در تحرک تعدادی از دولت‌های منطقه به سمت بازگرداندن روابط دیپلماتیک خود با دمشق نمود می‌یابد و توجه برخی ازآنها برای حمایت از برنامه بازسازی سوریه، «قانون سزار» به دنبال ناکام گذاشتن تحرکاتی است که درراستای آغاز مجدد همکاری اقتصادی با سوریه صورت می‌گیرد. بدون شک تحریم‌های جدید به بحران اقتصادی موجود در سوریه عمق بیشتری می‌بخشند، اما علت آن نیستند. برای نمونه، برداشتن تحریم‌‌ها مشکل فروپاشی مالی درسوریه را حل نمی‌کند بلکه به جای آن در طولانی شدن مدت فروپاشی و عمیق‌تر شدن عوامل ریشه‌ای آن کمک می‌کند.
با نابسامانی اقتصادی برخی سوری‌ها که همیشه درکنار نظام ایستاده بودند یا با انقلاب علیه آن مخالفت می‌کردند، اکنون بر واقعیتی تاریک چشم بازمی‌کنند که نشان می‌دهد زندگی در ژوئن 2020 بسیار بدتر اززمان اوج نبردهای مسلحانه درسال2014-2015 است. افق امید بخشی درپایان تونل تاریک دیده نمی‌شود. براساس آنچه برخی منابع از داخل دمشق و از طرفداران نظام نقل می‌کنند، کشور پیش از این، تا این حد دچار احساس نگرانی به خصوص درباره آینده نبوده است و دیدگاه‌های مخالف بشار و تشکیک کننده درتوان او برای بیرون آوردن کشور از بحران افزایش یافته است. علاوه براین تصمیم اسد برای اتخاذ تصمیمات سنگدلانه برای کنار زدن ثروتمندترین سرمایه‌دار سوری رامی مخلوف طی هفته‌های گذشته، احساس عمیق ناخشنودی را در میانه نخبگان و کارآفرینان طرفدار نظام به وجود آورد. گفتنی است این باور وجود دارد که ثروت مخلوف از سال2011 کمک کرد نظام سرپا بماند و به طور مستقیم درتأمین مالی نهاد نظامی سوریه کمک کرد و در نتیجه هرفردی می‌تواند هدف بعدی نظام باشد.
دراین چارچوب به مدت یک هفته تظاهرات وسیع و روبه افزایش در خیابان‌های سویداء به مدت یک هفته راه افتاد که مرکز سکونت دروزی‌ها در جنوب غربی سوریه است. علیرغم اینکه ساکنان شهر به طور تاریخی از قدرت دمشق دور بودند، در میان بخش بزرگی قرار داشتند که منتقد مخالفان بودند یا از آنها هراس داشتند. با این حال می‌بینیم که اخیراً آنها در اعتراض به شرایط بد اقتصادی دست به تظاهرات زدند، پرچم انقلابی مربوط به جیش الحر سوریه را بلند کردند و همبستگی خود را با کسانی که درادلب وجود دارند اعلام کردند. دستگاه‌های امنیتی وابسته به نظام نیز اقدام به افزایش فشار براین تظاهرات کردند و رهبران آنها را دستگیرکردند، اما همین امر موجب افزایش خشم مردمی در خیابان‌ها شد. برخی نزدیکان بازداشت شدگان اکنون تهدید می‌کنند که در مقابل ساختمان‌های دولتی خود را به آتش می‌کشند- شاید اشاره‌ای باشد به کاری که محمد بوعزیزی درتونس کرد و چهره سراسر منطقه را تغییرداد.
درهمین مدت به نظرمی‌رسد جنبش عصیان پیچیده و ویرانگری در استان درعا در جنوب سوریه وجود دارد که روبه افزایش می‌گذارد، درزمانی که «گروه داعش» با سری جدید از میان صحرا ظهور کرده است. از جهتی دیگر، اسرائیل درماه‌های اخیر به حجم حملات خود علیه اهداف استراتژیک ایران در داخل سوریه افزوده درزمانی که ترکیه گام‌های مشخصی برای تأکید حضور دائمی خود در شمال کشوربرداشت. علیرغم ادامه ابهامی که برروش تفکر حلقه نزدیک دونالد ترامپ سایه انداخته، نیروهای امریکایی درحال حاضر مشغول توسعه پایگاه‌های خود در شرق سوریه‌ و انجام عملیات مستمر به رهبری اطلاعات علیه «داعش» و رهبری گروه در داخل سوریه ادامه می‌دهند.
چند نتیجه‌ای می‌توان ازهمه این وضعیت استخراج کرد، اول: بحران سوریه با خط پایان فاصله بسیاری دارد، هرچند تحولاتی می‌یابد تا به شکلی بسیار پیچیده برسد که دینامیزم داخلی نظام از هرزمان دیگری نقش مهم‌تری بازی کند. دوم: اسد پس از نه سال متلاطم گذشته به هیچ وجه چهره پیروز با ثبات نداشته است و امروز روش‌های وحشیانه‌ای که به کار بست تا خود را درآن نه سال درقدرت نگه دارد شرایطی برجای گذاشتند که ادامه حکومتش را بیش از هرتهدید نظامی بیشتر تهدید می‌کنند. سوم: ما هنوز می‌توانیم برای شرکت درتأمین خواسته‌های سوری‌ها که از زمانی دراز آغاز شده و اکنون به نیاز جدی تبدیل شده نقش بازی کنیم و آن تغییرسیاسی حقیقی در دمشق است که می‌تواند تضمین کننده عدالت و حسابرسی و مشارکت گسترده مردم آن در قدرت و از بین بردن مرکزگرایی و مهم‌تر ازآن آینده با ثبات و امنیت است.
ایالات متحده به تنهایی نمی‌تواند چنین تأثیر مثبتی را بگذارد- بلکه باید این مسئله توسط تلاش‌های چند جانبه به رهبری دولت‌های منطقه که منافع‌شان در معرض آزمون است صورت گیرد. بی شک سوریه به هیچ وجه درسایه وجود بشار دررأس قدرت به ثبات نمی‌رسد و این موضوع درنه سال گذشته روشن شده است. آنچه در سوریه روی می‌دهد در مرزهایش محدود نمی‌ماند. از سال2011 کشورهای مجاور به طور مستقیم و منطقه به طور وسیع‌تر و جهان به طور کلی از پیامدهای نبود ثبات درسوریه متأثر شده‌اند. تا زمانی که چنین است بیش از هرزمان دیگری به تحرکات دیپلماتیک قوی نیاز جدی داریم.