پیش از سال 2015 روسیه تا حد زیادی بازیگر چندان مهمی درخاورمیانه نبود به طوری که به دلایلی نیاز داشت تا اثرگذاری معناداری بردیگر کشورها بگذارد چه رسد به کل منطقه.
با این حال وقتی که کرملین درسپتامبر2015 با عملیاتی که ادعا میکرد هدفش «مبارزه با تروریسم» است دست به دخالت نظامی زد همه چیز تغییر کرد. دخالت روسیه درهمآهنگی کامل با ایران و با دعوت صریح دمشق در زمانی صورت گرفت که نظام بشار اسد درآستانه فروپاشی داخلی بود. در مدت زمان یک سال روسیه مسیر بحران سوریه را تغییرداد و شرایطی به وجود آورد که به زحمت انداختن غرب که در ابتدا پنهان بود به سمت آشکار شدن رفت.
ازآن زمان تاکنون موضوعیت روسیه و نفوذ آن درخاورمیانه به شکل قابل ملاحظهای افزایش یافت. علیرغم اینکه مسکو همچنان با رقیب یا همتا شدن برای ایالات متحده فاصله بسیار دارد، اما سلوک خصمانه و واکنشهای سریع و همآهنگی میان اظهارات و سیاستها زمینه نفوذ بسیاری را برایش مهیا ساخت که با قدرت واقعیاش نمیتوانست آن را به وجود بیاورد. صراحتاً روسیه درسالهای اخیر با «هزینهای ناچیز» موفق شد به اهداف بسیاری در خاورمیانه دست یابد.
در زمان جهش اخیر روسیه درمنطقه اصل اعلام شده که اساس بسیاری از سیاستها درخاورمیانه را تشکیل میداد اصل مخالفت با دخالت یا عدم دخالت بود. و علیرغم اینکه این واژهها شایسته تمجید به نظرمیرسند، اما چیزی جز پوششی برای اهداف ژئوسیاسی خبیثانهتر نیستند که به چالش کشیدن برتری امریکا و کاستن از آن و ایجاد ائتلاف با متحدان و شرکایی است که ترجیح میدهند به مسکو اعتماد کنند و با آن به ضرر امریکا کار کنند. علیرغم اینکه روسیه مانند بسیاری کشورهای دیگر با دخالت امریکا درافغانستان و عراق و لیبی مخالفت یا در اهداف آن تشکیک کرد، توجهش به مسائلی همچون حاکمیت حکومت ملی به شکل مستقیم با بی اعتمادی و مخالفت خصمانه آن با سیاستها و نفوذ منطقهای امریکا ارتباط داشت.
علیرغم اینکه دخالت در سوریه را با انگیزه جنگ با تروریسم معرفی میکند مرحله اول از عملیات روسیه در اواخر 2015 برحمله به معارضان اصلی سوری تمرکز کرد که درآن زمان مورد حمایت ائتلاف چند کشور به رهبری ایالات متحده بودند. درهمان زمان گروههای تروریستی مانند «داعش» و «القاعده» چندان از ضربات روسیه آسیب ندیدند و در نتیجه انگیزههای حقیقی روسیه آشکار شد که همه آنها را ببینند. درماهها و سالهای پس ازآن مخالفت قاطع روسیه با سیاست امریکا برای به پیش بردن برنامه تصمیم سازی ادامه یافت خواه با جلوگیری از کمکهای انسانی به میلیونها فرد نیازمند یا تشویق حملات ترکیه چه در داخل یا به خاک مناطق مورد حمایت ایالات متحده یا با نقض بسیاری از قطعنامههای شورای امنیت.
علیرغم اینکه سیاست روسیه مورد انتقاد بسیاری قرارگرفت، اما تأثیرآن سیاست آشکارا خیلی زیاد بود. همآهنگی دیپلماتیک قوی و کار وحشیانه نظامی بی رحمانه و جسارت بسیار در فریب و اطلاعات گمراه کننده با هم جمع شدند تا به آن عناصر کمک کرد دشمنان بسیار روسیه را شکست دهد و وحشت به دلشان بیفکند بلکه آنها را مغلوب کند. در مدت زمان یک سال دخالت درسوریه، وزیرخارجه وقت امریکا جان کری تلاش میکرد با همتای خود سرگئی لاوروف به راه حل میانهای برسد و شش ماه بعد مقامات امریکایی آماده موافقت با پیشنهاد روسیه «برای کاهش تنش» میشدند؛ این استراتژی بود که در گسترهای وسیع به عنوان پوششی برای تقسیم و مقهور ساختن گروههای معارض سوریه نگاه میشد.
ازآن زمان دخالت غربی دربحران میان مخالفان و نظام به کمترین سطح خود رسید و آن چیزی بود که درتوافق سه جانبه آستانه ازآن عبور شد: روسیه-ترکیه-ایران.
همان طور که روسیه به دخالت در سیاست داخلی امریکا و سیاست بسیاری از متحدان اروپایی متهم میشود، توجهش نسبت به سیاست داخلی غربی آشکارا نشان دهنده فرصتی ارزشمند برای استفاده از خستگی روبه افزایش برخاسته از دخالتهای طولانی مدت و پیچیده درخارج است.
خواه به پیشنهاد مالی روسیه به «طالبان» برای کشتن نیروهای امریکایی مستقر درافغانستان یا استقرار نیروهای «واگنر» در لیبی برای حمایت از ارتش ملی تحت فرماندهی حفتر نگاه بکنی، هدف روسیه ورود برای پرکردن خلأ روبه افزایش جهت به چالش کشیدن سیاست غرب و خلق مردابهایی است که منابع غربی را هدر دهد و سیاست خارجه آن کشورها را تضعیف کند و فرصتهایی مهیا سازد که روسیه بتواند ازآنها بهره ببرد.
با نزدیک شدن پنجمین سال دخالت روسیه در سوریه برای کرملین بهانههای بسیاری وجود دارد که جشن بگیرد. اکنون میتوان گفت که روسیه تصمیمگیرنده اصلی و میانجی در سوریه است و روابطش را به شکل گستردهای با ایران و ترکیه و اسرائیل و مصر و بسیاری از کشورهای خلیج تقویت کرد.
صنایع نظامی روسیه سالها درآزمایش سامانههای اسلحه جدید در سوریه گذراندند و برای بسیاری ازآنها با شدت در نقاط دیگر منطقه بازاریابی میشود. از سال 2017 دولت ترامپ هیچ کار قابل ذکر و هدفمند دربرابر روسیه انجام نداد و با نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری امریکا که قرار است سه ماه دیگر برگزار شود، همچنان پیشبینی آینده این دینامیزم دشوار مینماید.
علیرغم این و درحالی که روسیه از زمان دخالت در سوریه شاید برخی دستآوردهای برجسته را درکوتاه مدت کسب کرده باشد، پیروزی استراتژیک همچنان درافق دور نشان میدهد. واقعیت اینکه، خود مردابهایی که روسیه سعی کرد غرب را به سمت آنها بکشاند اکنون یک حقیقت درحال وقوع برای روسیه در سوریه و لیبی شدهاند به طوری که موفقیتهای اولیه راه را برای مواضع پیچیده و دشوار بازمیکنند.
در لیبی تنشآفرینی ترکیه در دفاع از دولت وفاق ملی منجر به تضعیف دستآوردهای حفتر شد که خود موجب شد بحران به راه بسته و پرهزینه برای ارتش ملی لیبی کشاند.
در سوریه شاید اسد از شکست حتمی نجات یافت، اما ابزاری که برای بقای او در قدرت ازآنها استفاده شد دربهترین حالت سوریه را به پیکری دارای اقتصادی فلج و دولتی منفور درجهان تبدیل کرد.
اکنون عوامل بی ثباتی در همه نقاط سوریه روبه افزایشند به طوری که نظام اسد به زمینگیرکردن هرنوع ابتکار سیاسی از جمله همانی که خود روسیه آن را حمایت میکند ادامه میدهد. درنبود نقطه روشنی در انتهای تونلهای لیبی و سوریه «دخالتهای روسیه مخالف دخالت» پیچیده و پرهزینه خواهد بود مانند دخالتهایی که ایالات متحده در گذشته رهبری کرد و روسیه به شدت با آنها مخالف بود.