«کرانه چپ» مشهورترین نام جغرافیایی در جهان ادبیات است. به کرانه چپ رود سن و مشخصاً بخش کوچکی از آن که شامل محله لاتین، منطقه دانشگاه سوربن، مراکز قدیمی، «مجموعه جاویدها»(پانتئون)، کتابفروشیها و قهوه خانههای ادبا و نویسندگان.
مشهورترین محله در کرانه چپ بلوار سن ژرمن دپره یا سن ژرمن بدون نیاز به اسم کامل آن. در همین بلوار و خیابانهای کوچک اطراف آن تعداد زیادی کافه دایر است که دانشجویان و مسافران و ساکنان محله به آنها میروند. مشهورترین آنها دوتایند: «دو فلو» و «دوماگو».
شهرت آنها به خصوص پس از جنگ جهانی دوم گستره بیشتری یافت. فیلسوفان و متفکران و نویسندگان بزرگ فرانسه از مشتریان پرو پاقرص آن بودند؛ ژان پل سارتر، آلبر کامو، ژاک کوکتو، و... یک بار دختر جوانی با چشمانی درشت و سیاه و موهای مشکی وارد کافه شد. کیست؟ برای چه آمده؟ خود را ژولیت گرکو خواننده معرفی کرد.
بانو گرکو ترانه معمولی نمیخواند. اگر سارتر و کوکتو در فلسفه اگزیستانسیالیستی قلم میزدند، بانو گرکو نیز اشعار اگزیستانسیالیستی میخواند همچنین اشعار زیبا و قطعاتی ملعون از ابیات ژاک پرهور که بعداً اثری آشکار بر سرودههای نزار قبانی و گروه آن دوره میگذارد.
ژولیت گرکو چند روز پیش درسن 93 سالگی درگذشت. نه به عنوان خواننده دارای صدای جادویی بلکه به عنوان سراینده قصیده و شعر و زندگی. آخرین چهره در تصویر پاریس اگزیستانسیالیستی و عصیان سن جرمن بر فرانسه قدیم بود. وجودش در آوازخوانی خلاصه نمیشد بلکه بخشی از مدرن بودن محله و غنای بسیار هنری بود که برشهر و تولیدات شعری و فکری آن جاری شد. آن قدر که پاریسیها با ترانههای گرکو گریه کردند با آنها نرقصیدند. با آنها در دل خود اندوهها به پارکها و خیابانهای پاریس بردند که پر بود از گمشدگان و مسافران از چهارگوشه جهان که به امید خوشبختی از دست رفته یا داستانی عشقی یا جای سختی در شهر شهرت و شیکی آمده بودند.
ستاره فرانسوی از پدری متولد شد که او را نمیخواست یا مادری که قبول نکرد لحظهای به او احساسی ببخشد حتی تا لحظه مرگ. وقتی هنوز کودک بود مادرش او را پیش پدر و مادرش گذاشت و به هندوچین(بعداً ویتنام) رفت. در چنین رشد اندوهگینی زندگی بوهیمی را برگزید و به چپ سیاسی پناه برد و به «حوری اگزیستانسیالیستها» معروف شد. گرکو همچنان در سالنها میخواند تا به سن 89 سالگی رسید. آن زمان آخرین تور موسیقی خود را با عنوان «تشکر» برگزارکرد و دست کشید و اعلام کرد، از امروز به بعد پس از یک عمر جذابیت و محبوبیت مایه دلسوزی خواهد بود.
مسئلهای که میماند این است که آیا واقعاً نزار از شعر ژاک پرهور تأثیر پذیرفت که گرکو شعرهایش را خواند همان طور که نجاة الصغیرة و ماجدة برای نزار خواندند؟ روشن است که سروده «مع الجریدة/با روزنامه» تا حد زیادی شبیه «غذای صبح» پرهور است. اما منتقدان بی اندازه به نزار حمله کردند تا مثل همیشه با نقد او به شهرت برسند. نزار حتی یک بار تأثیر پذیری از شعر دیگران را رد نکرد. و ازآنها با افتخار یاد میکرد.