خاورمیانه سرزمین انقلابها و تلاشهای انقلابی است. شگفتیها و تکانهها بخشی از سبک زندگی آناند. شمار باورمندان به قدرت و تحمیل امر واقع به هیچ وجه اندک نیست. معمولاً کشورهای منطقه فاقد نهادهایی برای پختن تصمیمها و گزینهها هستند که آنها را آماده سازند و راههای موفقیتشان را مهیا کنند. در محسابات پیشین مسائلی وجود دارند که اجازه نمیدهند به آنها نزدیک شد به دلیل داشتن قدرت برانگیختن احساسات و شعلهور ساختن آتشها. مسائلی که تا مرز تقدس پیش میروند و اجازه تجدید نظر یا طرح پرسش نمیدهند. مسئله عربی-اسرائیلی در مقدمه این مسائل بود. کسانی براین باور بودند که کارآمدی و خردمندی موجب میشود این مسئله روبه انفجار به طبیبی به نام زمان واگذارد شود. این شرطبندی پیچیده در مخاطرات است چرا که زمان که گاهی برزخمها مرهم میکشد، آنها را به سمت التهاب میبرد.
در حافظه نزاع عربی-اسرائیلی رودی از بیانیهها جاری است و نیز درآن ساعتهای انقلابی پوچ وجود دارد. جنگ سال 1973 تلاشی بود برای زیرو رو ساختن واقعیتهایی که سال 1967 قصد داشت تحمیل کند و جا بیاندازد. حمله به بیروت درسال1982 تلاشی اسرائیلی بود برای برهم زدن تسلیم جهان عرب در برابر مقاومت فلسطینی برای مستقر شدن بر روی خط تماس عربی-اسرائیلی و به کارگیری موشکها برای اعتراض به تصورات صلح مطرح یا تحمیلی بود.
نمیتوان از انقلابها گفت بی آنکه چهره رئیس جمهوری انور سادات را به یاد نیاورد که سخنرانی مشهور خود در کنیست اسرائیلی را انجام میدهد و بعد عکس او با مناخیم بیگین و جیمی کارتر در کمپ دیوید. صحنه یاسر عرفات با کوفیه و نماد بودناش از دروازه انقلابها وارد میشود که پس از روند اوسلو با اسحاق رابین و شیمون پرز در باغ کاخ سفید دست میدهد. پیش از این صحنه تلاشهای انقلابی صورت گرفت که راه را برآن هموار ساخت یا تحمیل کرد. صدام حسین با حمله به کویت دست به تلاش انقلابی انتحاری زد با این باور که جهان جز به قدرتمندان احترام نمیگذارد و به سرعت به سمت مذاکره و تعامل با قدرت جدیدی میآیند که از جنگ طولانی با ایران پیروز بیرون آمده. اینجا نیز نمیتوان از یاد برد که ایران در طول چهار دهه دست به زنجیرهای از انقلابها و تلاشها برای انقلاب علیه موازنه قوا در منطقه زد با این هدف که از حضور امریکا بکاهد و تنها در برابر کشورهای منطقه قرار گیرد. این انقلابها در عراق، سوریه، و لبنان و موشکهای حوثی و پهپادها معلوم میشوند. وجه مشترک همه انقلابها و تلاشهای انقلابی در خاورمیانه رابطه آنها با مسئله فلسطین یا تلاش انقلابیها برای پوشش قراردادن آن به منظور تحقق اهداف دیگر است.
منطقه با زبانهای مختلف و گاهی متناقض صحبت میکرد. و با سرعتهای متفاوتی حرکت میکرد. معمولاً زبان ثمره محاسبات ثبات و امنیت مربوط به هر گروه بود. اما اعتراضها و حملات زبانی موفق به کنارزدن آن چیزی نشدند که مصر به سمت آن رفت و نه راهی که اردن درپیش گرفت پس از اینکه سازمان آزادیبخش خود تصمیم گرفت راه مذاکره و صلح را برود. میتوان گفت، ابتکار عمل صلح عربی که جامعه عرب در نشست بیروت درسال 2002 تصویب کرد، ثمره آن انقلابها و تحولاتی بود که خاورمیانه و روابطاش با ابرقدرتها مشخصاً امریکا را در نوردید. ابتکار عمل نوعی تأکید برصلح فراگیر که تضمین کننده راه حل دوکشور همچنین تضمین کننده به رسمیت شناختن و عادی سازی روابط و مبادلات تجاری باشد بود. ابتکار عمل پس از درنظر گرفتن اوضاع خاورمیانه بعد از حمله به کویت و اوضاع احتمالی پس از حملات11 سپتامبر2001 و دشواری ادامه درپیش گرفتن سیاستها براساس قاعده «سه نه خارطوم» شکل گرفت.
دوعامل نقش برجستهای در تغییر موضعها بازی کردند. اول قدرت امریکا که پس از خودکشی اتحاد جماهیر شوروی و چابکی اسرائیل در تعامل با صحنه بینالمللی وارد فاز جدیدی شد که در فروریختن دیوار برلن تجلی یافت. علیرغم همه آنچه درباره خروج امریکا از خاورمیانه یا کم شدن توجهاش به منطقه گفته میشود، ما طی چند هفته شاهد تحولات پیاپی در رابطه اسرائیل با امارات، بحرین، سودان و مغرب هستیم. و اگر از مدخل انقلابها وارد این تحولات پیاپی بشویم میتوانیم بگوییم، نوعی انقلاب علیه انقلابی رقم زدند که ایران پس از آنکه مسئله فلسطین را در اوایل دهه هشتاد ربود و برای نفوذ در لبنان و سوریه و مناطق دیگر به کار گرفت در سطح منطقه سازمان دهی میکند. بدون هیچ اغراقی میتوان گفت هراسهایی که انقلاب ایران به وجود آورد چندین کشور منطقه را برآن داشت تا به تضمین امریکا و اندیشیدن به موازنه قوا در منطقه در صورتی که امریکا از آن دور شود و مشغول جاری شدن چین بشود چنگ بزنند.
روشن است که کشورهای عربی درمسئله روابط با اسرائیل با سرعتهای متفاوت و با تکیه بر قاموسهای متفاوت یا واژگان متضاد حرکت میکنند. این وقتی روشن میشود که واکنش الجزائر به تصمیم مغرب برای برقراری روابط کامل با اسرائیل که شامل مبادلات دیپلماتیک و تجاری میشود را مطالعه کنیم. با توجه به اهمیت مغرب و جایگاه سیاسی و دینی پادشاهش، همچنین اعتبار مغرب در منطقه و جهان به عنوان کشوری که به ارزشهای همزیستی و چندگانگی احترام میگذارد و به آنچه که از روشش درتعامل با یهودیان مغرب فراتر میرود، این گام آهنگ خود را خواهد داشت. با وجود روابط سابق میان مغرب و اسرائیل این گام جدید موجب برانگیخته شدن حساسیت الجزائر شد چرا که با اعلام رئیس جمهوری دونالد ترامپ همراه شد که کشورش حاکمیت مغرب برصحرا را به رسمیت میشناسد، یعنی بیشترین چیزی که «جبهه پولیساریو»ی مورد حمایت الجزایر میتوانست بخواهد که همان خودمختاری است.
بسیار درباره آنچه ترامپ با روش فردی و غیرقابل پیشبینیاش به قدرت امریکا در خاورمیانه و جهان وارد ساخت نوشته شد. صحنههای پیاپی در خاورمیانه حتی در «هفتههای ملتهب» که با خروج ترامپ از کاخ سفید به پایان میرسند به هیچ وجه نشان نمیدهند امریکا ضعیف است. کشورهایی که درمدت اخیر با اسرائیل رابطه برقرار کردند، به این کار دست زدند که این رابطه با کشور عبری رابطه آنها با امریکا را عمق بیشتری میبخشد. به باور تعداد نه چندان اندکی از کشورهای منطقه، امریکا همچنان تنها قدرتی است که میتواند انقلابهایی راه بیاندازد یا انقلابهایی را به شکست بکشاند و این جدای از توزیع پمادها و دادن تضمینهاست به خصوص درباره آنچه به مدیریت «کشورهای سرکش» برمیگردد. روشن است که روسیه در تأمین پمادها و دادن تضمینها قدرت محدودی در خاورمیانه دارد به خصوص که ایران اصرار دارد در حق اقامت بر نقشه سوریه با آن مشارکت کند.
زبانهای خاورمیانه از هم دروند. کشورهایی به سمت گزینههایی میروند که در آنها پیوستن به جهان و عمق بخشیدن به روابط با امریکا را میبینند و کشورهایی که منتظر نتایج روند امریکایی-ایرانیاند پس از آنکه برگهها به دست انقلاب ایرانی افتادند.
TT
انقلابها، پانسمانها و تضمینها
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة