یکی از اشکالات خطرناکی که سعودی و دیگر کشورهای متحد ایالات متحده در دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما با آن روبه رو بودند فلسفهای بود که آن را استراتژی خود برای مرحله جدید میدید. اوباما چندین بار از آن سخن گفت، اما بیانگر دیدگاه گروه بزرگی از طراحان سیاست عالیه بود. بسیار مختصر، به نظر این گروه مفهوم منافع عالیه نسبت به مرحله جنگ دوم جهانی تغییر زیادی کرده است. چین و نه روسیه تهدید اقتصادی و سیاسی و منافع با شرق آسیاست. روی آوردن به سمت شرق به زیان غرب و خاورمیانه است که با افزایش تولید نفت صخرهای امریکا که آن را به یکی از صادرکنندگان تبدیل کرد از اهمیت آن کاسته شد و تاریخ روابط میان دوطرف را تغییر داد. خروج نظامی امریکا از منطقه آغاز و برهمین اساس فعالیت سیاسی کاسته شد. اما سالهای بعد نشان داد که مسائل به این سادگی نیستند. تهدید هستهای ایران خطری جهانی است هر چند دور باشد. تروریسم ممکن است برگردد و ایالات متحده را درعمق خانهاش تهدید کند. خود چین به سمت آسیا و افریقا خزید و بر مناطقی که در نقشه طرح سهمگین خود «کمربند و راه» کشیده بود چیره شد که مانند اژدها به سمت جنوب شرفی آسیا و اقیانوسیه و افریقا و خاورمیانه و راه دریای شمال روسیه گسترش مییابد و 126 کشور با پکن قرارداد بستند و پاکستان تقریباً چینی شد پس از آنکه قبلاً در سپهر امریکایی بود. کشورهای نفتی خاورمیانه بسیار مهماند به این دلیل که منبع اول انرژیاند و سعودی بزرگترین صادر کننده نفت به چین است. این موجب میشود واشنگتن در پرتو رقابت جهانیاش درتفسیر مفهوم منافع عالیه تجدید نظر کند.
این تصویری از بالا از روابط بینالمللی و بازگشت رقابت برمنطقه است. جزئیات کوچک هم از این خارج نیستند. به نفع ایالات متحده نیست که مثلاً یمن را رها کند تا کشوری عقب مانده و مرکزی برای رشد شبه نظامیان حوثی و «گروه القاعده» باشد و زیر سیطره ایران برود. درعین حال خواستار جنگ درآنجا نیست و در نتیجه گزینهای جز حمایت از ائتلاف عربی به رهبری سعودی ندارد. از جهتی واشنگتن میخواهد سازمانهایی را که به دلایل انسانی خواستار توقف جنگ هستند راضی کند، اما راه حلی در دست ندارد تا به مصیبت حقیقی که استیلای حوثیها بر یمن باشد پایان بدهد. از جهتی دیگر بایدن میخواهد از ائتلاف حمایت و نفوذ کشورش را بدون دخالت مستقیم نظامی تقویت کند. حقیقت اینکه دو دولت سابق اوباما و ترامپ با حمایت از ائتلاف و فروش سلاح بودند علیرغم اظهاراتی که عکس آن را نشان میداد. حتی آنچه که رسانههای دشمن برای برداشتن نام حوثیها از لیست تروریسم هلهله میکنند که این برعکس تصمیم دولت ترامپ است، تصمیم با جستوجوی راه حل مسالمتآمیز همخوانی دارد به طوری که مذاکره با حوثیها تا زمانی که در لیست تروریستها باشند امکان پذیر نیست. باید یادآوری کرد که ترامپ جماعت حوثی را تنها 10 روز قبل از ترک ریاست جمهوری به لیست تروریسم اضافه کرد.
اما اظهارات واشنگتن و دعوت از سعودی و مصر و کشورهای منطقه پیرامون تعامل با آنچه مسائل حقوقی و مطالبه آزادی زندانیان میخواند، این عرفی است که دربسیاری از دولتهای امریکایی تکرار شده، اما نمیتواند این کشورها را ناچار سازد قوانینشان را تغییر دهند یا کسانی را که برای امنیت خود تهدید میدانند آزاد سازند. دولت کنونی امریکا چند سال دیگر و پیش از آنکه محکومان به حبسهای طولانی مدت از زندان آزاد شوند، میرود. به همین دلیل حساب بازکردن روی بایدن و دولتش برای تغییر اوضاع یا تحمیل فشارهایی که با منافع عالیه این کشورها که برمنافع افراد مقدم است تناسب ندارد. همچنانکه تبلیغ و جا انداختن مفهوم قیمومیت و دیکته کردن، بخشی از تبلیغات جریانهای ناتوان است. کشورهای عربی منافع را جاده دوطرفه میدانند. ایالات متحده به عنوان یک کشور در نهایت منافع خود را با کشورهای منطقه دنبال میکند و گرنه اهمیتی به مسائل یا گلایههای آنها نمیداد.