رضوان السید
اندیشمند،نویسنده، دانشگاهی و سیاست‌مدار لبنانی و استاد تحقیقات اسلامی در دانشگاه لبنان
TT

بازگشت جنگ برسر سوریه

جنگ در سوریه به پایان نرسید که بتوان گفت برگشت. اما در این هفته‌ها چندین مناسبت وجود داشت که تحرکات پیرامون سوریه را افزایش داد. روس‌ها بیرون از مثلث آستانه حرکت کردند و به سمت اروپایی‌ها و عرب‌ها رفتند. با گوش سپردن به اقتضاهای قطعنامه شماره 2254 و فرستاده سازمان ملل به سوریه، توجه غافلگیرکننده‌ای از خود نشان دادند. اما در میان مذاکره خسته کننده با اروپایی‌ها و با فرستاده سازمان ملل متحد و حتی با امریکایی‌ها مسائل پراکنده بودند. جلسه اخیر در ژنو موفق نبود به طوری که موضع نظام سوریه و موضع مخالفان آن تغییر نکرد. اما اروپایی‌ها و امریکایی‌ها نسبت به مسائل انسانی، اجرای قطعنامه بین‌المللی، تغییر قانون اساسی، بازگشت آوارگان و مهاجران و بازسازی توجه نشان دادند؛ مسائلی که برای آنها(همچنانکه برای امریکایی‌ها) مشخص شد درآنها موفقیتی صورت نگرفته و در نتیجه پرداختن به جزئیات بی فایده است؛ بلکه سخن را به آخرین باری برگرداندند که نظام درآن از سلاح شیمیایی علیه مناطقی استفاده کرد که از کنترلش خارج بودند! دیدگاه علنی آنها این بود که تنها هدف پشت تحرکات روسیه زمینه‌سازی برای انتخاب مجدد بشار اسد برای بار سوم و چهارم .... یا دهم بود. و برای همین فرستاده سازمان ملل متحد به سوریه اعلام کرد، تاکنون هیچ نوری در انتهای تونل دیده نشده است!

بله، روس‌ها موفقیت‌هایی در زمینه جهان عرب و به نفع نظام اسد به دست آوردند. مثلث یا ثالوث دیگری برای پی‌گیری مسائل سوریه با ترکیه و قطر تشکیل دادند. می‌دانیم که این دو طرف به دیدگاه مخالفان نظام سوریه نزدیک‌ترند. اما از سویی دیگر روس‌ها خط ارتباط بین کشورهای عربی که همچنانی روابطی قدیمی با اسد دارند یا به تازگی به وجود آوردند مانند مصر، امارات، عراق و اردن را فعال کردند. همچنانکه سخن از امکان بازگشت سوریه به اتحادیه کشورهای عرب می‌رود.

اما همچنین و همچنین و علاوه برتحرکات ثابت روسی، دولت جدید امریکا وجود دارد. دولت ترامپ درمقابل بشار و نظامش خط مشی منفی تندی داشت و همین مسئله هم درباره دولت بایدن گفته می‌شود، اما خطوط سیاست‌های دولت جدید هنوز به شکلی مشخص نشده که بتوان برآن حکم داد یا سمت و سویش را مشخص کرد و اینکه بتوان برآن بناگذاشت.

با این و آن حال برگردیم به جریان‌هایی که روی خاک سوریه حضور دارند و سمت‌گیری‌هاشان چه خواهد بود یا چگونه متحول می‌شوند. درکنار نظام و به شکل اصلی درکنار روس‌ها، ایرانی‌ها و میلیشیای متعددشان حضور دارند که مراکز و پایگاه‌ها و قلمروهایی از اطراف دمشق تا القلمون و حمص و حلب و مساحتی گسترده تا مرز با عراق در اختیار دارند. البته ترک‌ها هم حضور دارند که برمساحتی درداخل مرز با سوریه تسلط دارند و با مخالفان مسلح درآنجا مشارکت می‌کنند. همچنین مناطق کردی وجود دارند که ارتش امریکایی ازآنها محافظت می‌کند که ده‌ها پایگاه در مرز با عراق و اردن دارد. در کنارهمه اینها، شهر ادلب وجود دارد که گروه‌های مسلح و در رأس آنها «هیئت تحریر الشام» منشعب شده از «القاعده» و گروه‌های مسلح تندروی دیگر تسلط دارند. از اندک خوبی‌های اوضاع در سال‌های اخیر مقاومت و استمرار آتش بس است به استثنای برخی درگیری‌های هوایی و توپخانه‌ای علیه ادلب و اطراف آن که جنگنده‌های روسی و نیروهای نظام که در گوشه و کنار مستقرند انجام می‌دهند.

همه این جریان‌ها چه موضعی نسبت به تحرکات روسیه دارند که به نظر مشخصاً در این مقطع زمانی اصلی می‌آید، دارند؟ اول از همه نظر ایرانی‌ها چیست؟ آنها رسماً در کنار نظامند، اما اصرار بر حضور نظامی، امنیتی  و جمعیتی دارند. طی سال‌ها در معرض صدها حمله اسرائیلی قرارگرفتند بی آنکه تکان بخورند. بلکه اصرار دارند به سمت جنوب تا مرز اردن و اسرائیل نفوذ کنند، با وجود نارضایتی روس‌ها ازاین مسئله آن طور که گفته می‌شود. دیگر آنکه موضع ترک‌ها که هزاران نیرو و تجهیرات و پایگاه‌ها همچنین ارتش مخالفان را دارند چیست؟ ما این دو پرسش را پیش می‌کشیم، چون هر تلاشی برای برون رفت از این مرداب به طور بدیهی بر دو مسئله استوار است؛ خروج نیروهای خارجی و مدیریت هزینه کردن برای بازسازی به منظور برگرداندن ثبات و بازگشت پناهندگان. دیگر آنکه، ایرانی‌ها با کدام شروط عقب‌نشینی می‌کنند و ترک‌ها با کدام شروط؟ طرف بین‌المللی، عربی یا اطرافی با آنها برسراین موضوع معامله می‌کنند کدامند؟ باقیمانده حاضران و فعالان کلید سخن با آنها اصلاح سیاسی براساس قطعنامه بین‌المللی است و منظورم ازآنها کردها و مخالفانند. و البته اینها فعال مستقل نیستند بلکه پشت سر آنها امریکا و ترکیه ایستاده است. این اگر وارد سخن درباره ادلب و «هیئت تحریر الشام» و خواهرانش نشویم!

اجازه دهید به دیدگاه‌های عربی نگاهی بیاندازیم، درحالی که درباره «نقطه نظرات» سخن می‌گوییم با این اعتبار که هیچ یکی از عرب‌ها روی زمین حضور ندارد. حتی عراق الکاظمی درخاک سوریه حضور ندارد بلکه شبه نظامیان چند ملیتی از جمله عراقی، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی وجود دارند و دولت عراق هیچ نفوذی در میان همه آنها ندارد بلکه همه آنها مخلصانه تابع ایرانند که آنها را به وجود آورد، آموزش داد و فرستاد!

عرب‌هایی که هنوز به دلیل نبود گزینه بدیل تسلیم نظام اسدند، خواستار وحدت ارضی سوریه‌ و بازگشت ثبات و بازسازی آن کشورند. آیا نظام کنونی به طور رسمی می‌تواند نقشی درآن داشته باشد؟ البته نه. اگر می‌خواست یا تمایل به یکپارچگی و ثبات داشت هرچند زیر سلطه خود، توان آن را ندارد و چه بسا چنین اراده‌ای نداشته باشد. حتی باقیمانده ارتش برخی یگان‌های آن تابع ایران یا روسیه شده‌اند. آیا جهان عرب می‌تواند به بازسازی توان‌هایش کمک کند تا اهداف پیش الذکر، هرچند هم درآینده محقق شوند؟ آیا نظام در این سودی دارد و آن هم پس از در اختیار گرفتن امکانات و استفاده از آنها؟ بارها و مسئولیت‌ها سنگین‌اند و بسیار سنگین‌اند. 12 میلیون آواره در داخل و خارج وجود دارند. یک میلیون کشته یا زندانی هست. ویرانی به وسعت40درصد مساحت کشور. همین طور، نظام کنونی چه مزیت‌ یا مزیت‌هایی دارد؟

واقعیت اینکه نظام کنونی که برای نجات خود اقدام به وارد کردن ایرانی‌ها و شبه نظامیان‌شان، روس‌ها و نیروی هوایی‌شان کرد، دست بسته و فاقد قدرت است بلکه اراده و واقعیت از دست آن خارجند.

آیا این بدین معناست که هیچ امیدی به نجات سوریه وجود ندارد و عرب‌ها هیچ نقشی درآن ندارند؟

حقیقت اینکه جهان عرب نقشی ندارد و ضروری است که حضور داشته باشد یا اینکه شرطی است برای همه دیگران. اما شرط حضور و شاید هم دیرشده باشد؛ توافق بین‌المللی یا روسی-امریکایی است. و همه این با اصرار جهان عرب محال نیست همانگونه که پیش از این در سودان و اکنون در لیبی روی داد.

هیچ کسی مانند عراقی‌ها، لبنانی‌ها و اردنی‌ها نمی‌تواند فایده پس از صلح در سوریه و ثباتش را ارزیابی کند و بعد ازآنها همه جهان عرب حتی فلسطینی‌ها! باید بزرگان جهان عرب برای تحقق این اهداف طرحی ارائه کنند و دیگر کشورها در شورای امنیت و بیرون ازآن را به سمت آن حرکت دهند.

سیاست محورها و دخالتهای‌شان مشرق عربی را خسته کرد. و حضور بزرگان عرب با سازمان‌های بین‌المللی یا پشت سر آنها باید به راه برون‌رفتی از این مصیبتی منجر شود که استخوان‌ها را می‌جود، همانگونه که فلسطین را خورد و همچنان می‌خورد.