روزی در لیسبون با چهار سرمایهگذار کویتی دیدار کردم. این صفتی است که قبلاً ناشناخته بود و «بازرگانان» چهره کشور و پشتوانه اقتصاد بودند. این طبقه با گذر زمان تغییر کرد و گسترش یافت و متنوع شد و نام قدیمی دیگر چندان دقیق نیست.
هر کدام ما از دیگری پرسید، برای چه به پایتخت پرتغال آمده؟ پاسخ من کوتاه بود: دیدن شهر فرناندو پسوا. اما چهار آقا عبارت بودند از یک گروه برای یورش بردن به بازار املاک در پرتغال، از غربت اندلسی تا پایتخت امپراطوری.
پای پرتغالیها در دوران امپراطوریشان به کویت و لبنان نرسید بلکه درساحل عمان متوقف شدند، همانجا که قلعههایشان سرپا ایستاده است. به چهار آقا گفتم، شما متوجه مسئله مهمی نیستید: شما اکنون در سرزمینی که از نشانههای دوران بود صاحب ملک میشوید: اول، اندلسی که قلمروهایش در جنگهای معمولی عربی دود شدند و دوم پرتغالی که پس از آنکه در قرنهای پیش بر تجارت سه اقیانوس چیره شد به یک کشورعادی متوسط تبدیل شده: اطلس، هند و آرام (پاسفیک). آن ماجراجویان، به شکلی اولین مراحل تجارت جهانی یا «جهانی شدن» را پایهگذاری کردند.
از قرن شانزدهم پرتغالی، حرکت دریانوردی جهانی به راه افتاد که ملتها و امتها را به هم نزدیک ساخت. با این حرکت، صنعت کشتیسازی و ساخت ابزار دریانوردی و اندازهگیری ... و صنعت توپسازی پیشرفت کرد. بشر، خیلی زود جنگ را از خشکی به دریا منتقل کرد. بریتانیا بعد ازآن سروری دریاها را ربود و امپراطوری پایهگذاری کرد که از پرتغالیها که برزیل را کشف کردند و به قلب افریقا رسیدند بسیار فراتر میرفت.
به چهار آقا گفتم، مسئله این بود که پرتغالیها شجاعتر بودند و دانستند چگونه دور از ساحل دریانوردی کنند. در تابستان 1488 بارت بیلبائو دیاز به دماغه امید نیک رسید. سال 1500 پدرو کاپرال وارد برزیل شد، اما به نظرش این مهم نبود و راهش را به سمت کلکته در هند ادامه داد. پس از او ماجراجویان در کشورها پراکنده شدند تا به کنیا، مالزی و چین رسیدند. اما نه بدون قربانی و مرگ و تلفات.
پرتغالیها چه میخواستند؟ اینکه برای خود راهی به سوی آسیا هموار کنند، سرزمین ادویه و عطرهایی که اروپایی سخت شیفته آنها بودند؛ علاوه بر مرجان، جیوه، مس و ابریشم. و اکنون آنها به کسانی که دوست دارند اقامت آزاد، تابعیت، عکسهای واسکو د گاما روی کارتپستالها، انواع املاک و چیزهای دیگر را میفروشند.
امتها به کجا میروند؟ چگونه متلاشی میشوند؟ گوهری همچون اندلس چگونه محو میشود و چطور بریتانیا به کشوری عادی بدل میشود که پشت هیچ دریایی هیچ ضمیمهای ندارد؟ نمیدانیم. تنها یک عامل برای این سقوط عظیم وجود ندارد. تاریخنگاران در تحلیل آنها خسته شدند. به نظر من کتاب تک جلدی ادوارد گیبون همچنان دراین زمینه تحفه است؛ تاریح انحطاط و سقوط امپراطوری رم.