سرزمین اژدهاها جشن صدمین سال تأسیس حزب کمونیست چین را برگزار کرد. شانس چنین رقم خورد که این جشن یک سال و نیم پس از شیوع مصیبت بزرگ برپا شود؛ درآن مدت اقتصادها نحیف، بازارها کساد، مسلمات ویران و چین که در مدت زمانی کوتاهی شفا یافت با واکسنها، ماسکها و دستگاههای الکترونیکش به تأمین کننده نیازهای سراسر جهان تبدیل شد. رئیس جمهوری چین شی جین پینگ سخنرانی کرد و روی سخنش با «ملت بزرگ چین» بود درحالی که بر دومین اقتصاد بزرگ جهان تکیه زده است. چینی که ضربالمثل فقر، زور، ظلم و مرگ بود با شکوفایی خود بدل به جایی خواستنی و نقطه کنجکاوی و پرسش شد: چگونه ملت یک و نیم میلیاردی بر ناتوانی خود غلبه کرد؟
رئیس جمهوری چین حتی یک بار نام «کنفوسیوس» معلم بزرگ را به زبان نیاورد، که به عنوان چهرهای الهام بحش و نماد ملی به زندگی چینیها بازگشت. اما سخنان رئیس جمهوری از «میراث»، «تاریخ بلند پنج هزارساله»، «تمدن بزرگ» و «آیینها» خالی نبود. حکیم شمایل، درسایه همه کلمات نشسته بود و در میان جملهها حضور داشت.
برعکس مائو تسه تونگ با انقلاب فرهنگیاش که همه آن میراثها را نابود کرد، چین از دهه هشتاد قرن پیش به خویشتن برگشت و روحش را از الهامبخش خود دوباره متولد ساخت که برای مدتی طولانی کنار زده شده بود. به آموزشهایش بازمیگردد، نه برای پرستش و تقدس بلکه برای کمک گرفتن از آنها برای ترسیم خطوط چهره انسانی، اخلاقی و ارزشهای خود و راهش در بین ملتها.
کنفوسیوس ادعای پیامبری نکرد، هرچند در برخی دورهها تا صف خدایان بالا برده شد. او پیش از هر چیز صاحب مذهب انسانی است. در گفتوگوهای مشهورش کلمه اول این است:«بیاموز». وصیتی که در چین امروزی به عنوان نجاتبخش از تاریکی دیده میشود. و مهمترین چیزی که باید بیاموزی این است که «انسان باشی» که این هدیهای نیست که به ارث میبریم یا با آن متولد میشویم بلکه پلکانی است که به همراهی دیگران و معیت دستکم یک نفر دیگر از آن بالا میرویم و میآزماییم. چرا که انسانیت به شکل فردی به سبک غربی معنا ندارد بلکه براثر ارتباط با دیگران و تراشیدن و آزمودن با دیگران به دست میآید.
چین پس از یک قرن ویرانی و خواری که با جنگ تریاک درسال 1860 آغاز شد و تا اینکه خسته از نظریات ویرانگر مائو تسه تونگ بیرون آمد ادامه یافت. استعمار برسرش ریخت، تن به معاهدههایی داد، تضعیف و فقیر شد. تلاشهای نجات ملی به دنبال هم شکل گرفتند، اما آزمودنها هرچند مخلصانه باشند، زمین میخورند و گاهی نپخته میمانند و جز ناکامی بیشتر چیزی به بار نمیآورند.
سرانجام چین عصاره سحرآمیز را یافت که شی جین پینگ اینگونه توصیف میکند:« اجرای سوسیالیسم دارای ویژگیهای چینی، پایبندی به اصول اساسی مارکسیسم، واقعیت ملموس و فرهنگ سنتی و ممتاز چینی، کار، زیرنظر داشتن مسائل نوپدید دوران، همراهی آنها و ادامه پیشرفت مارکسیستی در چین معاصر برای قرن بیست و یکم». دیگر مردان ایدئولوژیک چین آن طور که دیده بودیم سنگدل و خشن نیستند بلکه دارای نرمش و انعطافی هستند که از سنتهای کهنشان و از طبیعت زبان ماندارین آب میخورند که درآن کلمه «مطلق» را نمییابی. همه آنچه در اطراف ماست نسبی است. فرد چینی مانند ما از کلمات به شکلی استفاده نمیکند که بر نفی یا ایجاب با قاطعیت دلالت کنند بلکه پاسخش را در دایره احتمالات ممکن بسیار میگذارد.
کفنوسیوس یک حکمت اخلاقی بدیع پایهگذاری کرد، نه براساس ایدهآلهایی که چین و شرق را غرق بیهودگی کرد بلکه براساس حسن معرفت تعامل با واقعیت، رام کردن و فهمیدن آن، درک و تعامل با آن با رهایی از تصمیمهای پیشینی. این یکی از رازهای چین نوین است و شاید فکرمحرک پشت ابتکار غریبی باشد که نظریهپردازان را متحیر ساخت و آن« سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» است. اصطلاحی که رئیس جمهوری در سخنرانی تاریخی خود ده بار تکرار کرد. این سوسیالیسم بازار و مارکسیسم باز بودن است که میتوانی هرچیز را درآن با هر چیزی که بخواهی ادغام کنی تا زمانی که مسئله تو را به نقطه بهتر و والاتر برساند. این سرزندگی فکری از خلأ نمیآید. «جامعه سوسیالیستی همآهنگ» هدفی است که باید به آن رسید. همآهنگی برای کنفوسیوس تنها بین افراد بشر نیست بلکه در درجه اول بین انسان و طبیعت است. خشم طبیعت گاهی ویرانگر میشود. هوشیاری در ایجاد راه حل با کمک گرفتن از خارج است در صورت لزوم، اما فرمول نهایی از آشتی دادن این عاریتی با میراث و باورهای چینی است که هزاران سال تجربه کرده و فهمیده با جداشدن ازآنها هرگز به رهایی نمیرسد بلکه از طریق همآهنگ ساختن گذشته با دوره کنونی میرسد.
از بدی بخت ما اینکه از چین جز محصولاتش چیزی نمیشناسیم و تمدن و فرهنگش را تنها از چشم غربیها بررسی میکنیم که برای این کشور تصویری شرقشناسانه مخدوش تصویر کرده است-همانگونه که مورخ فرانسوی آن چانگ میگوید.
البته این بدین معنا نیست که کشور شی جین پینگ دومین صدسالگیاش را در زیر سایه بزرگترین حزب جهان باشکوهتر از اولین برگزار خواهد کرد... این کشور هم مشکلات و لغزشهای خود را دارد؛ از اثنیکها گرفته تا شکافها بین جریانهایی که به سطح میآیند تا جنبشهای اعتراضی و کارگری تا فرسوده شدن برخی زیرساختها. هیچ چیز نهایی نیست و تحولات با سرعت چین را درمینوردند همانگونه که پیرامون ما را درمینوردند. اما مایه تأُسف اینکه ما نمیخواهیم از تجربهای که شبیه ماست چیزی بیاموزیم.