پیش میآید که سرنوشت کشور و ملتی به تصمیمی که رئیس جمهوری میگیرد بسته باشد. ما مردم خاورمیانه هولناک این داستان را خوب میشناسیم. و میدانیم روزگار حکومت نهادها نه نزدیک است و نه در افق دیده میشود. و سرنوشت مردم گاه به اراده مردی قوی بسته است که پارلمان و قانون اساسی و ارتش را تنها کارکنانی در دفتر خود و گروگان خواستهاش میپندارد. و اینکه تصمیمگیران میتوانند کشور را به این یا آن سمت ببرند. و وظیفه حقیقی مشاوران تبلیغ و جا انداختن تصمیمی است که به دور از نظر آنها گرفته میشود. و قدرتمندها عادت دارند بر لبه پرتگاه برقصند.
این نیز اتفاق میافتد که سرنوشت سراسر جهان به تصمیم یک مرد گره بخورد. مردی قدرتمند کشوری تا بن دندان مسلح را رهبری میکند و میخواهد انتقام ستمی را بگیرد که تاریخ به نقشه و نقشهایش وارد ساخته. از قرن پیش نمونههای بسیاری داریم از مردانی که تصمیمهایی گرفتند و جهان یا بخشی از آن یا کشورهای خود را در دریاچههایی از خون غرق ساختند. کارشناسان سالها در کاوش سرگذشت این مردان سپری کردند. برخی مردانی که جهان را به خاک و خون کشیدند بیمار توصیف میکنند. این درباره هیتلر، استالین، پل پوت و بسیاری دیگر گفته شد. وقتی چنین تحقیقاتی را میخوانم میترسم. میترسم در تفسیر و صدور احکام زیادهروی کرده باشند. و بسیار میترسم مبادا درست باشند.
این را مینویسم چون اکنون سرنوشت مرحله آینده به اراده مردی به نام ولادمیر پوتین بسته است. مردی که توانست عقربههای ساعت اروپایی را به عقب بکشد. برخی میگویند مرد استاد بهرهبرداری از ترس دیگران از خود است. و او خبره چیدن میوهها از تصویر شرهایی است که به او چسبیده. و از تصویر بازیگری مکار که شاید حواسش به ساختن آن باشد. این میگوید کلنلی که مأموریتش تعقیب جاسوسان و مطیع ساختن دیگران در کنار دیوار برلن پیش از فروپاشی بود، هنوز کینه و نفرت از غرب که نقشه اتحاد جماهیر شوروی و هاله عمیق روسیه را نابود ساخت از او جدا نشده.
کارشناسان سرگذشت جناب رئیس را میکاوند و حرکتها و نگاههایش را بازخوانی میکنند. به گفته «نیویورک تایمز» کار به جایی رسید که برخی از آنها دقتش در فاصلهگذاری با مهمانان توسط میز دراز را بیانگر بریدنش از واقعیت میدانند. انزوا و این احساس که با دیگر رهبران که برای راضی ساختنش با هم کورس بستند تفاوت دارد. و برخی شروع به قلمفرسایی درباره انزوایی کردند که «کرونا» با جناب رئیس جمهوری تحمیل کرد، حال آنکه برخی دیگر میگویند او تلاش میکند فصلی طلایی از تاریخش را بنویسد پیش ازآنکه دهه هفتاد عمر یا شگفتیها به او نارو بزنند. هستند کارشناسانی که تأکید میکنند طول اقامت در کاخ و این احساس رئیس جمهوری که برای انجام مأموریتی مقدس آمده لزوماً تغییر بزرگ و خطرناکی بر شخصیت صاحب مهرها وارد میسازند.
روشن است که جهان با بحران اوکراین غافلگیرشد. انتظار نداشت آقای کرملین اروپا در یک هفته تا لبه پرتگاه بکشاند. و انتظار نداشت که در قاره کهنه واژگانی از جنس حمله و هجوم زنده شوند و مانورها به شکلی دنبالدار راه بیفتند که ژنرالهای پیمان «ناتو» را به نوسازی طرحهای قدیمی و بازگرداندن روسیه به جایگاه دشمن شماره یک وادارند. اروپا از زمان پایان جنگ جهانی دوم شاهد این حجم هولناک هراساندن و گمراه ساختن نبود. کشورهای غربی انتظار نداشتد که ناچار شوند دست به زاردخانه خود بکشند و به سناریوهای حملات و کاراونهای پناهندگان برگردند.
دنبال کننده بیطرف سرگذشت پوتین بعید میداند این مرد به «ارتش سرخ» دستور دهد به هرقیمتی شده بر اوکراین مسلط شود. ماجراجویی از این نوع روح ضد روسیه را در پیمان ناتوی غربی میدمد. آن را به اقامت زیر برف با اقتصادی بریده از کشورهای غربی بازمیگرداند. ارزان ریختن خون اوکراینی شاید در خود روسیه هم به دلیل روابط خونی، مذهبی و تاریخی ایمن و بیخطر نباشد. چنین انزوایی جایگاه روسیه را تضعیف میکند و آن را اسیر غول چینی میسازد که ممکن است برای کشور لنین از خود غرب خطرناکتر باشد.
آیا جناب رئیس خود و کشورش را در تنگنا انداخت؟ آیا با تمام داشتههای خود بر یک عدد در کازینوی بحران اوکراینی که به راه انداخت قمار کرد؟ آیا میتواند بیهیچ هزینهای از لبه پرتگاه برگردد؟ و آیا درصورت سختگیری و تندروی غرب به غرق ساختن جهان در بحرانی طولانی مدت پناه میبرد با ادامه تحرک نیروها و نظارت بر مانورها؟ آیا پوتین میتواند بدون پیروزی از لبه پرتگاه برگردد؟ به مشاوران و ژنرالهایش چه خواهد گفت؟ و چه کسی مانورها، بسیج و استقرارنیروهایی که درآینده به آنها دست میزند را جدی خواهد گرفت؟
آنچه را که درباره «تهور» و «انزوا»ی پوتین و «عواقب کرونا» نوشته میشود را میخوانم و تمایلی ندارم باورکنم. اما نمیتوان انکارکرد اقامت طولانی مدت در کاخ، احساس قدرت و یگانه بودن رئیس را مضاعف میسازد و شاید او را به جایی برساند که تاریخ را مخاطب قراردهد و نه مشاورانش را. سخت میتوان باورکرد انزوای «کرونا» مردی به زیرکی و هوش پوتین را به بریدن از واقعیت و حقایق منطقه و جهان رسانده باشد.
ما مردم خاورمیانه هولناک گاهی از تحولاتی که کاخ بر رؤیاها، اوهام و خوابهای جناب رئیس وارد میسازد میهراسیم. یک روز صدام حسین به نیروهای گارد ریاست جمهوری دستور داد به کویت حمله کنند بدون آنکه به وزیر دفاع و رئیس ستاد کل ارتش اطلاع دهد و آن دو پس از انجام دستور خبردارشدند. و یک روز طارق عزیز درجلسه رهبران شرکت کرد که درآن تصمیم گرفته شد« فرع به اصل برگردد» و کویت به عنوان استان جدید عراق محسوب شود. عزیز به حکم تجربهاش خطراین تصمیم فاجعهبار را فهمید، اما به طور جدی تلاش نکرد جهت بادها را تغییر دهد. و یک روز نظامیان عراق فهمیدند همه سامانههای دفاعی نابود شدند و کسی جرأت نکرد از جناب رئیس بخواهد از کویت عقبنشینی کنند. و یک روز معمر قذافی دستور داد هواپیمای حامل وزرای سازمان «اوپک» را بدزدند و وزیر نفت سعودی و ایرانی کشته شوند و مأموریت به ونزولائی مشهور کارلوس سپرده شد و شد آنچه شد.
خوب میدانم پوتین بازیگری چیرهدست، با هوش و مکار است. و او استاد مخفی کردن مقاصد است. و استاد فن فریب. او علم گمراه کردن و شرایط زندگی با نام مستعار و نوشتن با جوهر محرمانه را در مرکز «کا گ ب» آموخته. و اینکه به او فن زدن ضربه در لحظه مناسب بی تقدم و تأخر تلقین شده. اما بحران اوکراین آکنده از خطرات است و روشن خواهد کرد که احساس قدرت پس از بازگرداندن کریمه و دخالت در سوریه به انزوای «کرونا» اجازه داد جناب رئیس را به جایی بکشاند که سخت میتوان درآن پیروز شد یا ازآن عقب نشست. باید منتظر ماند، شاید غرب ترجیح دهد در برابر کلنل که رقص برلبه پرتگاه را خوب میداند کمرخم کند.
TT
کلنل و رقص برلبه پرتگاه
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة