اکنون، نزدیک به چهار هفته از کشته شدن ایمن الظواهری رهبر «القاعده» در حمله یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در حالی که در بالکن خانهای در محله دیپلماتیک کابل، پایتخت افغانستان بود، میگذرد. این حمله پایان دههها جستوجو برای الظواهری، یکی از چهرههای کهنهکار تروریستی «القاعده» در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن بود.
کشته شدن الظواهری توسط موشک آمریکایی حس عدالت را به وجود آورد. اما کشف حضور او در قلب کابل تحت کنترل طالبان، در خانهای مرتبط با سراج الدین حقانی، نگرانیهای شدیدی را در مورد وضعیت جدید افغانستان به عنوان پناهگاه امن برای تروریستها ایجاد کرد.
سکوت شبه کامل «القاعده» از زمان کشته شدن الظواهری، گواه روشنی از بحران ناشی از مرگ وی در صفوف رهبری ارشد این سازمان تروریستی است. لازم به ذکر است که سیفالعدل، یکی از اعضای کهنه کار رهبری «القاعده» و از فرماندهان سابق نیروهای ویژه مصر، در اولویت جانشین الظواهری است. با این حال، سیفالعدل همچنان یکی از چهرههای جنجالی در شبکه وابسته به «القاعده» است و برخی او را به ایجاد تفرقه و پارانوئید بودن، فاقد بینش استراتژیک و تعادل متهم میکنند. همانطور که بسیاری از اعضای «القاعده» در ارتباطات خصوصی در سالهای اخیر به وضوح بیان کردهاند، حضورش در داخل ایران مشکل دیگری را نشان میدهد. علاوه بر این، ادعاهایی وجود دارد که او بیش از یک سال است که مفقود شده و بیم آن میرود که مقامات ایرانی او را دستگیر کرده باشند.
نامزد احتمالی دیگر، عبدالرحمن المغربی، داماد الظواهری است که «بنیاد السحاب» سازمان رسانهای اصلی «القاعده» را اداره میکند. انتخاب یک تبعه مغربی برای رهبری سازمان گامی منطقی خواهد بود که به طور ضمنی به نقش محوری آفریقا در چشمانداز آینده «القاعده» اذعان میکند. اما مانند سیفالعدل، المغربی نیز مقیم ایران است. همچنین تردیدهای زیادی در مورد توانایی او در اعمال رهبری واقعی برای سازمان وجود دارد.
احتمال وقوع بحران جانشینی در «القاعده» برای سالها موضوع بحث در میان تحلیلگران داخل و خارج از دولت بوده است. بنابراین، مسلم است که «القاعده» برنامه مشخصی برای این موضوع خواهد داشت. با این حال، به نظر میرسد، ماه سکوت پس از قتل الظواهری نشان دهنده سطحی از عدم اطمینان و سوءظن در قلب یک سازمان تروریستی در حال گذار است.
در دهه گذشته، «القاعده» به طرز چشمگیری تغییر کرده است. و به دلیل فشار شدید و مداوم فعالیتهای ضد تروریسم، رهبری مرکزی «القاعده» به یک جزء دورافتاده از کمپینهای این سازمان در دنیای واقعی تبدیل شده است. در حالی که «اسامه بن لادن» یک رهبر عملیاتی کاریزماتیک بود، الظواهری به عنوان یک محقق موقتی تا حدودی غیر الهام بخش ظاهر شد. امروز، «القاعده» آنقدر غیرمتمرکز شده که اکنون دقیقتر است که آن را به عنوان یک جنبش توصیف کنیم تا یک سازمان، یعنی جنبشی از وابستگان به هم مرتبط، که هر کدام شورشهای جهادی محلی منحصر به فرد خود را اداره میکنند که الظواهری تأثیری اندک بر آن داشت، اگر وجود داشته باشد.
بنابراین، بعید است که مرگ الظواهری بر هر یک از وابستگان این گروه و توانایی آنها برای حمایت از شورشهای قدرتمند در سراسر مغرب، ساحل، سومالی، یمن و در سراسر آسیای جنوبی تأثیر مهمی داشته باشد. علاوه بر این، در حالی که این افراد وابسته به سازمان به جای حملات در صحنه جهانی در حال حاضر تقریباً به طور کامل بر صحنههای محلی یا منطقهای خود تمرکز کردهاند، کشتن الظواهری میتواند باعث شود که در کوتاه مدت توجه آنها به سمت حمله به اهداف غربی به عنوان نوعی انتقام تغییر مسیر دهد.
در همین حال قتل الظواهری در کابل، عوامل «القاعده» در افغانستان را وادار خواهد کرد فوراً « به درون لانهها » فرار کنند، آن هم به لطف روابط چند دههای خود با «شبکه حقانی» و دیگر جناحهای همدل با طالبان.
در حالی که دولت بایدن از کشتن الظواهری به عنوان شاهدی بر موفقیت استراتژی ضد تروریسم خود یاد کرد، این حمله محصول بیش از 10 سال کار اطلاعاتی متمرکز بر تحت تعقیبترین تروریستهای روی کره زمین بود. اکنون سؤال این است: آیا ایالات متحده همان توانایی را برای شناسایی، رهگیری و خنثی کردن هستههای مخفی متشکل از عوامل سطح میانی، برنامهریزی حملات علیه اهداف غربی در نزدیکی، با همان دقت را خواهد داشت؟ این بعید به نظر میرسد.
نکته اصلی در اینجا این است که هر کسی را که «القاعده» به عنوان رهبر خود انتخاب کند، تهدیدها و چالشهای امنیتی ناشی از این سازمان در سراسر جهان، در بهترین حالت، بدون تغییر، و در بدترین حالت، بدتر خواهد ماند. و اگر جانشین الظواهری نتواند این گروه را احیا کند، گروههای وابسته به آن به کاری که بیش از یک دهه انجام میدادند ادامه خواهند داد: دولتهای محلی در آفریقا، خاورمیانه و آسیا را به چالش بکشند و تضعیف کنند. اما اگر معلوم شود که جانشین الظواهری موفق به دستیابی به پیشرفت قابل توجهی در سطح سازمان شده، این کارزارهای جهادی محلی ادامه خواهد یافت، اما با تمرکز جدید بر جهاد جهانی. بنابراین، سناریوهای «خوب» قابل پیش بینی وجود ندارد.
با این حال، از دیدگاه جامعه بینالمللی، کشتن الظواهری یک دستاورد بزرگ در مبارزه با تروریسم و گامی دیگر در مسیر شکست «القاعده» محسوب میشود. من این تفسیر را یک سوء تفاهم اساسی از آنچه «القاعده» امروز مطرح میکند، میبینم و خطر ایجاد رضایت خطرناک را در پی دارد. حقیقت این است که سازمان غیرمتمرکز «القاعده» که امروزه توجه آن به سطوح محلی معطوف شده، تهدیداتی را ایجاد میکند که بخش بزرگی از جهان قادر به مقابله با آن و به چالش کشیدن آن نیست و ما اغلب از معطوف کردن توجه خود به آنها خودداری میکنیم. با گذشت زمان، سازمان در نهایت جایگزینی برای الظواهری را نشان خواهد داد، اما تا حد زیادی، این افشا تنها یک اثر جانبی خواهد بود، در حالی که چالش واقعی همچنان باقی است، همانطور که برای سالهای متمادی با گروههای وابسته به سازمان وجود داشته است.
TT
کشتن الظواهری؛ پایان «القاعده» یا تجدید حیات؟
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة