ايلى لیک
TT

ایران نیازمند انقلابی دیگر

چهار دهه پیش و دقیقاً ماه‌هایی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آیت الله خمینی، که در آن زمان پناهنده بود، بسیاری از وعده‌هایی را داد که در راس آنها احترام به حقوق اقلیت‌های موجود در ایران، و پاسداشت دمکراسی، و تحقق عدالت برای زنان بود.
بسیاری از اندیشمندان، و در راس آنها میشل فوکو، دیدگاه‌های خمینی را ستایش کردند. در ایران نیز لیبرال‌ها از شنیدن این سخنان دل خوش داشتند و اقلیت‌ها نیز بسیار خوشحال شدند و برای پیوستن به صف پیروان خمینی، با هدف سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی، تلاش کردند. خمینی در آن روزگار چنین شخصیت کاریزماتیکی داشت که مسئله معنا را برای مردم پر می‌کرد.
اما با وجود همه اینها خمینی دروغ می‌گفت. به‌گفته ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رئیس‌جمهور پس از انقلاب ایران، خمینی همیشه پایبند حرف‌هایی نبود که وعده می‌کرد و قول می‌داد. پس از رسیدن به مقام فرماندهی کل قوا، خمینی به همه وعده‌های که داده بود پشت کرد. میساگ بارسا، در کتابی به‌نام «دمکراسی در ایران: دلایل شکست و شیوه‌های پیروزی»، دولت پس از انقلاب ایران را یک «دولت احتکاری» نامید که بر ضد دمکراسی عمل می‌کند.
آخوندهای حکمران کارهای زیادی در دولت جدید انجام دادند و از منع مشروبات الکلی و اجبار حجاب و این مسائل که بگذریم آنها در سال ۱۹۸۸، تقریباً ۴۰ هزار مخالف نظام را اعدام کردند. بین سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۹ نیز این رژیم بیش از ۸۶۰ خبرنگار را، طبق گزارش‌های خبرنگار بدون مرز، به‌قتل رسانده‌است.
رژیم ایران سوای جنایت‌هایی که در داخل انجام می‌دهد و فشارهای زیادی که به شهروندان ایرانی موجود در داخل وارد می‌کند در خارج از کشور نیز به شهروندان خود تعدی می‌کند و برای قتل یا گوشمالی معارضان خود عده‌ای مجرم را به‌خدمت می گیرد. یکی از مثال‌های بارز این اعمال کشتن شاپور بختیار، یکی از نخست‌وزیران اصلاح‌گرای دوران شاه، است که در آپارتمان خود در پاریس با ضربات چاقو، توسط فرستاده رژیم آخوندی، به سال ۱۹۹۱، کشته شد. هفته گذشته نیز وزیر دادگستری ایران اعلام کرد که محاکمه مسیح علی‌نژاد، خبرنگار ایرانی مقیم در ایالات متحده آمریکا، را به تهمت دیدار با وزیر خارجه آمریکا مایک پمپئو، آغاز خواهد کرد.
درست همزمان با تلاش دولت خمینی برای شکنجه معنوی و مادی شهروندان خود، در مقابل سعی می‌کند موجب ثروت‌اندوزی فرماندهان خود شود. جمهوری اسلامی در حال حاضر تفاوتی با رژیم فاسدی، که چهار دهه پیش، به‌جای آن بر سرکار آمد ندارد. برای مثال سپاه پاسداران ایران، همانند یک انجمن مجرمین رفتار می‌کند که زمام امور اقتصادی دولت را در اختیار دارد، و رهبر کنونی ایران و جانشین خمینی، مدیر صندوق جانبی اموالی است که ده‌ها میلیارد دولار سرمایه دارد. این اموال، طبق گزارش رویترز، از اموال مردم ایران است که این رهبران سیاسی آنها را جمع‌آوری کردند و برای منافع شخصی خود استفاده می‌کنند؛ امری که باعث شد اکثریت قریب به اتفاق ایرانی‌ها بدین نتیجه برسند که رهبران آنها فاسد و بی‌کفایت هستند.
در سطح کل دولت نیز، ایرانی‌ها اینک زنجیره‌ای از اعتراض‌ها را از دسامبر ۲۰۱۷، آغاز کردند و همچنان استمرار دارد. بسیاری از ایرانی‌ها نیز اینک ترسی ندارند که برای اعلان اعتراض علیه این رژیم حتی جان خود را به خطر اندازند. نمودهای این اعتراض در نگارش عباراتی بر روی دیوار، و صفحات مجازی بی‌نام و… قابل رویت است. اینک نیز ایرانی‌های مقیم خارج تلاش بسیار می‌کنند تا برای مرحله جدید مهیا شوند. مرحله‌ای که در آن رژیم کنونی سرنگون شده‌است. برخی نیز ضرورت اجرای رفراندم برای تشخیص صلاحیت رهبر کنونی را ضروری می‌دانند. بسیار طنزآمیز است که برخی در غرب می‌پندارند در ایران نوعی مبارزه میان جریان افراطی و میانه‌رو وجود دارد، در حالی که حقیقت این است که تمام جریانات و رهبران سیاسی رژیم آخوندی، سر و ته یک کرباس‌اند.
تنها نقطه امیدوار کننده این است که میلیون‌ها ایرانی دیگر قول و وعده‌های رژیم کنونی را باور ندارند و از ظلم و سرکوب آن به‌ستوه آمدند. آمریکا و اروپا باید برای حمایت از مردم ایران، در برپایی یک نظام دمکراتیک جدید، کمک کند.