خدا را شکر همچنان حافظه من بهیاد دارد که چگونه مقاومت مردم الجزائر در نیمه دوم دهه پنجاه مراحل مختلفی را طی کرد. آنزمان من در دوره ابتدایی بودم و از رادیو و پدر و مادرم تحولات مقاومت الجزائر را میشنیدم و در حیات مدرسه تمام شعارهایی را بهیاد میآوردم که برای حمایت از مقاومت سر میدادیم.
این خبر را بهیاد میآورم که چگونه جنگندههای فرانسوی در پاییز ۱۹۵۶ هواپیمایی مسافربری را که در آن کاروان جبهه آزادسازی الجزائر حضور داشت بهسوی فرانسه کشاند تا آنها را بهزندان افکند. در آن هواپیما احمد بن بلا و محمد بوضیاف و الحسین آیت و محمد خیضر حضور داشتند و همگان به زندان افتادند.
ما بزرگ شدیم و با این بزرگشدن میزان دوستیمان نسبت به قهرمانان مقاومت ملی نیز بزرگتر و بزرگتر شد. انقلاب بعدها پیروز شد و مانند هر انقلابی دیگری در برخی مواقع درست عمل کرد و در برخی دیگر اشتباه کرد. ام با گذر سالها، مقاومت گران دوپاره شدند و با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و بهحدی این اختلافات فربه شدند که رهبران مقاومت را دربرگرفت و اوج آن در سال ۱۹۶۵ بود که هواری بومدین، احمدبن بلا را از منصه حکمرانی بهزیر کشاند.
در همین گروه هواری بومدین جوانی بود قدکوتاه که از چشمان آن میشد مقدار هوشمندی او را مشاهده کرد. او کسی جز عبدالعزیز بوتفلیقه نبود. من زمانی برای اولین بار نام او را شنیدم که در سال ۱۹۶۲ وزیر جوانان و ورزش شد. اما با گذشت یکچند او رهبر دیپلماسی خارجی الجزائر شد و در سال ۱۹۶۵ وزیر خارجه کشور شد و الجزائر را بهعنوان میانجی بسیاری از منازعات بینالمللی معرفی کرد و در دستگاه خارجی فعالیتهای زیادی كرد.
پس از آنکه حاکم نیرومند الجزائر، هواری بومدین، توانست در عرض ۱۳ سال ارتش را بهسوی مدنیشدن بکشاند مرگ او در سال ۱۹۷۸ آغاز جدیدی برای گرایش جدید دولت به ارتش بود؛ هر چند که در برخی مواقع نخبگانی دارای قدرت اداره سیاسی در ارتش پیدا میشد.
البته با مرگ او و ریاست الشاذلی بن جدید کشور بهسوی گسیختگی زیادی پیش رفت و این گسیختگی نشان از این بود که با گذشت ربع قرن از پیروزی بر علیه استعمار، الجزائر راه طبیعی را نمیپیماید. همه چیز در این کشور بهسوی افراط در حرکت بود. اسلامگراها، غربگراها، سکولارها، جداییطلبها، همه و همه دارای یک گرایش مشهود رادیکال بودند. ارتش نیز در برابر این سیطره رادیکالیسم نتوانست یک اهرم ایمن را برای کنترل اوضاع فراهم آورد که جامعه را از این حالت نجات دهد.
در همه این گیرودار نیز همیشه استناد به مشروعیت انقلابی توجیهگر هرگونه خشونت یا عمل سیاسی بود و برای خشونت و سرکوبی دیوانهوار دلایل مختلف پیشرو میگذاشت.
البته در اینجا بد نیست یادآوری کنم که آنچه در سوریه اینک اتفاق میافتد بسیاری از ویژگیهای کشور الجزائر را در خود دارد که باعث شدهاست یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان به این و ضعیت انسداد سیاسی برسد.
انکار تناقضات داخلی و غرور در برابر هر گونه انجام اصلاح، عبرت نگرفتن از اشتباهات، ویرانی برنامهریزی شده نهادهای دولت، تبدیل آنها به نهادهای امنیتی اطلاعاتی تنها بهبهانه حمایت جامعه نورس از تهدیدهای امنیتی، همه اینها آفتهای مشترکی است که در میان الجزائر و سوریه بهچشم میخورد.
البته هر چند که انقلاب مردم سوریه در اثر یک شرایط اقلیمی، توسط رژیم اسد بهسوی خشونت کشیده شد تا بدین وسیله این رژیم از راه دخالتهای خارجی بهحیات خود ادامه دهد، اما در الجزایر هرچند شبح شرایط اقلیمی مشابه بهچشم نمیخورد در مقابل برخی از تنشهای داخلی نیرومند جود دارد که باید از قدرت و پتانسیل آنها برای تبدیل شدن به جرقههای بزرگ هشدار داد و با غرور و جهل این تناقضات داخلی را نادیده نگرفت.
ساعتها و روزهای آینده برای الجزائر بسیار سرنوشتساز است..
وقت آن رسیده که از عادت انکار و غرور دست کشید و گامهای عملی حقیقی برای تغییر برداشت تا کشور را از ورود به بیراه تاریک نجات داد.
TT
آینده الجزائر.. پس از غرور و انکار
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة