در واپسین روزهای سال، شهروند حق دارد با خود حساب و کتاب کند. کجا به خطا رفت و کجا به هدف زد؟ کجا سود کرد و کجا زیان؟ آیا با زمان درست رفتار کرد؟ آیا از فرصتهایی که دست دادند خوب استفاده کرد؟ آیا زیانهای ناگزیر را به حداقل رساند؟ چنین پرسشهایی به شهروند کمک میکنند درسال جدید با آرزوهایی به دریا بزند که نتایجی بهتر از سال رفته برایش داشته باشند.
در همین روزها شهروند حق دارد از کشورش بپرسد که درپایان سال آیا وضعی بهتر نسبت به آغاز آن دارد. حق دارد بپرسد دولتش برای تحقق طرحهایی که وعده داده بود تلاش کرد و ازروشی که برای مدیریت زمان و سرمایه عمومی و منافع شهروندان و آمادگی برای آینده بپرسد. دیگر آن زمان گذشت که شهروند عادی حق پرسیدن نداشت. دوران سکوت سنگین سپری شد و اینکه هرپرسشی تهمتی باشد شایسته دادن تاوان. همچنین عصر آمار و ارقام تهیه شده در کمیتههای حزب و آشپزخانههای دستگاه امنیتی گذشت. این جهانی دیگر است و روایت رسمی دیگر نمیتواند آن را جدای از حقایق و ارقام مدیریت کند. ما درجهانی دیگریم که قواعد دیگری برآن حاکماند. دوران رازها و ممنوعها و سرپوش گذاشتن بر خبط و خطاها به بهانه منافع عالیه ملی به پایان رسید.
دولتها میدانند که شهروند دیگری متولد شده است. شهروندی جوان، آگاه و مطالبهگر. شهروندی که آنچه جوانی دیگر از ساکنان «دهکده جهانی» میخواهد، او نیز میخواهد. جوانی که جهانی در گوشیاش جریان دارد و با خود اخبارو تحلیلها و تصاویر و آخرین اخبار خبط و خطاها و دستآوردها را میآورد. چون میداند، میخواهد بیشتر بداند. خواهان شفافیت است و ارقام و ابزارها و اهداف را به چالش میکشد. شهروندی که حقایق را از پنجرههای قدیمی نمیجوید بلکه از این جهان سریع و باز و پرتنش میبیند. شهروندی که از راه «تویتر» دارای روزنامه شخصی شده و به او فرصتی فوری میدهد تا تشویق یا اعتراض کند.
بهانهای برای هراس از نسل جدید نیست چون شبیه ما نیست. به هیچ وجه قرار نیست از موسیقی که ما دوست داریم خوشش بیاید یا آثار نویسندگانی را بخواند که راه ما را روشن کردند یا به فرهنگ لغتهایی برگردد که به آنها مراجعه میکردیم. هر دوره فرهنگ خود و نویسندگان و مشعلهای خودش را دارد. هر زمان شایستگیها و اندیشهها و روشهایش را دارد.
از جوانان مینویسیم چون نیرویی سترگ در جوامع ما هستند. نیرویی که باید آن را در کارگاه توسعه و پیشرفت و ثبات و شکوفایی مشارکت داد تا به سمت ناامیدی و ناکامی نروند و حال حاضر را ویران کنند و به گذشته بچسبانند. جز با راه اندازی دوباره نهضت و رؤیای رسیدن به جهان برای شرکت در کارگاه روباز پیشرفت با ریتم بی سابقه نمیتوان آنها را وسوسه کرد. نهضت با پلهای اعتماد و برنامههای بلندپروازی شروع میشود که وعده آموزش به روز و فرصتهای شغلی و سرمایهگذاری و جامعهای گشاده رو میدهد که برای هرشهروندی جا دارد تا به دور از قالبهای ترس و لرز انسانیتش را تجربه کند.
چند سال پیش درباره سنگاپور مینوشتیم. از کشوری فقیر که به رهبری نخست وزیر لی کوان یو موفق شد جهشی سترگ بکند که آن را الگویی برای پیشرفت براساس بهرهبرداری از نیروی انسانی و برنامه ریزی و آموزش به روز و مبارزه با فساد تبدیل کرد. و چند سال پیش از موفقیت عظیم چین مینوشتیم که موفق شد صدها میلیون شهروند را از فقر نجات دهد و به سمت اقتصاد دوم جهان ارتقا دهد. و این داستان موفقیت از آنجایی شروع شد که دنگ شیائو پینگ فهمید چارهای جز گشودن پنجره نیست و برای رسیدن به دوران، نسخههای «ناخدا بزرگ» مائو تسه تونگ افاقه نمیکند. چین موفق به این جهش نمیشد اگر به سردادن شعار«امپریالیزم ببر کاغذی است» یا «مرگ برامریکا» بسنده میکرد. فهمید، کلید پیشرفت علمی و تکنولوژیک و بهبود وضع زندگی مردم است و همان راه را رفت.
دشواراست که با مقالهای خوشبینانه به استقبال سال جدید بروی اگر روزنامه نگار متولد خاورمیانه باشی. دراین بخش از جهان هدر دادن زمان و خون سکه رایجی به حساب میآید. بخشهای وسیعی از منطقه هنوز غرق در جنگهای گذشتهاند. کشورهای بسیاری هنوز اسیر منازعات کهنه و افکار فرسودهاند. بخشهای وسیعی هنوز بیرون از دایره اندیشه حکومت طبیعی و مدرن زندگی میکنند. حکومتی که بیخوابی میکشد و از طریق سازمانهای شایسته این نام برنامه میریزد. حکومتی که غرق در توسعه و ساخت مدرسهای باشد که استعدادهای دانش آموزان را آزاد کند و دانشگاهی که دانشجویان را به دوران و نیازهای بازار کار وصل کند. حکومتی که برنامه میریزد و اجرا میکند و تصحیح میکند و اموال عمومی را با پاکدستی و ثروت ثبات را با خوشفکری و ثروت زمان را با درک عمیق اهمیت آن مدیریت کند.
درباره جوانان مینویسم چون احساسات آنها را در بغداد و بیروت و صنعا و خارطوم و الجزائر و پایتختهای دیگر شنیدهام. ناله نومیدی در سخنانشان مرا آزرد و این احساس که درهای آینده بستهاند. مینویسم چون با جوانانی از سوریه و عراق و لیبی و الجزائر دیدار کردم که خودشان را در «قایقهای مرگ» انداختند تا به وجبی از خاک اروپایی چنگ بزنند. به هیچ وجه تماشای صحنههایی که از لیبی میرسند آسان نیست. سالها از عمر کشور در دوران «پادشاه پادشاهان افریقا» تباه شد و بعد سالهای جدیدی در دوران ملیشیا و ماجراجوییها و دخالتجوییها از بین رفت. آسان نیست دیدن این صحنه که عراق هرگاه در جست و جوی نخست وزیر برود، به لبه پرتگاه جنگ داخلی کشیده شود. به هیچ وجه آسان نیست دیدن سیاستهای ابلهانه و شکست خورده و فریبکارانه که لبنان را به سمت فقر و ورشکستگی و نابودی باقیمانده ارزشها و زیباییهای بالکن جهان عرب که نامش لبنان بود، بکشاند.
نا امیدی عربی نمیتواند و انتظار بهترین مشاور نیست... برای اولین بار از زمانی نه چندان کوتاه به نمونهای درجهان عرب میرسیم که شایسته است درکنارش درنگ کنیم. این همان چیزی است که هرمسافری که به پادشاهی عربی سعودی سفر کرده لمس میکند. یک سعودی جدید، با اعتماد به نفس و باز به استقبالش میآید که آکنده از رؤیاهای جوانان است. کارگاهی باز در طول شبانه روز که مژده آینده بهتر به سعودیها میدهد. شاهزاده محمد بن سلمان به آنچه در عقل و دل نسل جوان میگذرد، گوش داد و «چشم انداز2030» متولد شد، برنامه نهضت و پیشرفت و امید که استعدادهای جوان برای پیوستن به آن مسابقه میگذارند. نه اموال عمومی به هدر میرود و نه عمر شهروندان تباه میشود. آموزش و دانش و تکنولوژی و گردشگری و سرمایه گذاری و ثبات.
پس بگذار سال جدید سال گوش دادن به جوانان در سراسر جهان عرب باشد. بدون گوش دادن به آنها دربند عقب ماندگی و جمود و جنگهای بیهوده و بلندپروازیهای بمبگذاری شده و کارخانه بیوه و یتیم سازی میمانیم. لزومی ندارد که تجربهها کپی بشوند چرا که هرکشور ویژگیهای خودش را دارد. «نبرد بزرگ»، نبرد پیوستن به دوران و پیشرفت است و سرپیچی کردن از ورود به آن به معنای اصرار بر سفر به گذشته و از جهنمی به جهنمی دیگر رفتن است.
TT
2020... راه نهضت و راه دوزخ
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة