تهران با مذاکرات وین به گونهای برخورد میکند که گویی گفتوگوها بینالمللیاند، اما با نتایج انحصاری دوجانبه بین خود آن و واشنگتن و به دور از محاسبات قدرتهای بزرگ شرکت کننده در مذاکرات و بدون درنظر گرفتن منافع کشورهای منطقه که نتایج مذاکرات به طور مستقیم به آنها ارتباط دارد. تهران که باز به دنبال دستیابی به یک توافق هستهای جدید با روح قدیم و مضامین سیاسی با چشم پوشی امریکایی است که مناطق نفوذ و موشکهایش را قانونی کرد( همان اتفاقی که در دولت رئیس جمهوری اسبق امریکا باراک اوباما اتفاق افتاد) هنوز تغییرات منطقهای و بینالمللی به هم تنیده را درک نکرده که نمیتواند از آنها بگذرد.
بحران مرکب تهران پیش و پس از «وین» و با موفقیت یا شکست آن، این است که هنوز نمیفهمد مفهوم سیاسی که آرزو میکند به آن برسد محال است جامه عمل بپوشد و دیگر نمیتواند آن را تحمیل کند. و این تنها به کاهش قدرت سیاسی یا فنی امریکا برای احیای هرگونه توافق هستهای مربوط نمیشود بلکه به این دلیل که منطقه درآستانه آغاز مذاکرات در با تغییراتی بزرگ و حوادث جدید روبه روست که تهران نمیخواهد آنها را بپذیرد.
از «نشست العُلا» تا «نشست ریاض» سعودی همراه با برادران خلیجی خود موفق شدند شرطهای منطقهای را بر توافقهای بینالمللی که به منطقه مربوط میشوند تحمیل کنند. آنچه را که میتوان «منطقهای کردن سیاست بینالمللی» نامید تبدیل به طرحی استراتژیک شد که براساس کار مشترک خلیجی و عربی با هدف کنترل و مدیریت بازتابهای توافقهای بینالمللی بر امنیت و ثبات منطقه خارومیانه قراردارد.
به همین دلیل تمرکز بر ویژگیهای منطقهای در نتایج نشست اخیر«شورای همکاری خلیجی» و نشست سعودی-فرانسوی در ریاض مشخص بود. در دو مناسبت کشورهای خلیج به خصوص پادشاهی عربی سعودی بر ضرورت درنظر گرفتن منافع منطقهای و امنیت جمعی عربی و خلیجی پس از سالها ارزیابی نادرست بینالمللی درباره این منافع پافشار کردند.
عملاً توجه دوباره به منافع منطقهای به دور از محاسبات غیرواقعی بینالمللی، پس از سالها اختلال در موازنهها به وجود آمد؛ اختلالی که از 9 آوریل سال 2003 اتفاق افتاد وقتی که ایالات متحده تصمیم گرفت نظام صدام حسین را در اولین ضربه استراتژیک به میراث عثمانی ساقط کند. و با خلأ کامل در تفاهم با کشورهای عرب مجاور عراق پیرامون ساختار نظام جدید در نهایت منجر به سیطره ایرانی برعراق با پذیرش و همکاری امریکایی شد.
سناریوی عراق باز در 15 سپتامبر 2015 در سوریه تکرار شد وقتی که مسکو به نفع نظام اسد و متحدش تهران علیه انقلاب مردمی سوریه با هدف محافظت از آخرین نظام به جای مانده از جنگ سرد دخالت کرد؛ دخالتی که منجر به حفظ نفوذ ایران در سوریه شد پس از آنکه سیطره نیروهای نظام و میلیشیای ایرانی در حد 20درصد مساحت سوریه کاسته شده بود.
آخرین گام بینالمللی برای ثبات منطقه زمانی بود که رئیس جمهوری سابق امریکا دونالد ترامپ روز 6 دسامبر 2017 شهر قدس یکپارچه را به عنوان پایتخت کشور اسرائیل پذیرفت و سفارت امریکا را بدان جا منتقل کرد بدون درنظر داشتن اینکه این تصمیم بر ثبات شرکای سنتی واشنگتن در منطقه تأثیر خواهد گذاشت و تهران از آن برای تحریک برعلیه این کشورها بهرهبرداری خواهد کرد.
آخرین تعدی بینالمللی به واقعیت منطقهای توسط فرانسه در لبنان صورت گرفت وقتی که پاریس تصمیم گرفت در زمان نامناسب پس از انفجار4 آگوست 2020 دخالت کند. درزمانی که مجموعه حاکم مشروعیت و قانونی بودن خود را از دست داده بود و درآستانه رویاروی مردمی قرارداشت که میتوانست آن را ساقط کند. این دخالت منجر به ابتکار عمل رئیس جمهوری فرانسه برای تخلیه خشم لبنانیها شد و به مجموعه حاکم کمک کرد تا خود را بازیابی کند تا اینکه ابتکار منتهی به تشکیل دولتی شد که ظاهرش اراده فرانسوی را نشان میدهد، اما در محتوا بیانگر سلطه ایرانی است.
پس... از مذاکرات وین تا گفتوگوهای بغداد، تهران نمیتواند به دستآوردهای بینالمللی برسد که منطقه تأیید نمیکند و منطقه بیش از آنچه حکومتهایش به آن میبخشند نمیدهد و براین اساس؛ تهران در برابر طرحی قراردارد که آن را به عنوان همسایه دائمی میپذیرد و با نفوذ ژئوسیاسیاش مخالفت میکند و از بغداد تا بیروت و از صنعاء تا دمشق با آن مقابله میکنند. بدون درنظر گرفتن آنچه در «وین» کسب میکند -اگر موفق شود- و یا دربرابر آن قرارمیگیرد-اگر شکست بخورد- یک طرح سیاسی در دو نشست سعودی شکل گرفت که تصور میشود تهران محتوای روشن و عنوانش را درک کند؛«منطقهای کردن سیاست بینالمللی».
TT
«وین» و منطقهای کردن سیاست بینالمللی
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة