در مدت اقامتم در لندن، مجلات زیادی را میخواندم که در انگلستان عالی بودند، تا اینکه یک روز متوجه شدم، مطالعه «اکونومیست»، با تمام فصلهایش برای نمونه، یک هفته کامل وقت میبرد و من را از خواندن کتابها؛ رمانها، شعرها و پژوهشهایی که در آنها ایدههای واقعی وجود دارند، بازمیدارد. امروز به خواندن دو هفتهنامه و ماهنامه بسنده میکنم: ضمیمه ادبی «تایمز» تا بدانم در جهان گسترده چه نوشته میشود و «ادبیات آزاد» که در مکزیک و اسپانیا منتشر میشود و به نظر من بهترین مجله ادبیاست که به زبان اسپانیایی منتشر میشود و به خوانندگان توصیه میکنم از آن صرف نظر نکنند.
من انریکه کراوز، مورخ و محقق مکزیکی را به یاد میآورم که با اکتاویو پاز درمجله « وولتا» زمانی که یک ماجراجویی سبک آزاد اولیه بود، همکاری کرد. با کیف پر از پروژههایش رحل اقامت در مادرید میافکند و میان صاحبان کسبوکار میگشت و سعی میکرد ایدههایش را به آنها بفروشد و با سرخوردگیهای بسیار بازمیگشت. اما او ابا داشت دربرابر ناامیدی تن به تسلیم بدهد و اصرار داشت که اسپانیا و آمریکای لاتین باید یک مجله داشته باشند که مشکلات هر دو طرف، تولیدات ادبی و دغدغههای سیاسیشان را بیان کند. و به آنچه میخواست دست یافت؛ از آنجایی که «ادبیات آزاد» به نظر من تنها مجلهای است که در صفحات خود میزبان نویسندگانی از اسپانیا و آمریکای لاتین است و خوانندگان در مییابند، مشکلاتی که کشورهای ما از آنها رنج میبرند، با وجود اقیانوسهایی که میان آنها فاصله میاندازد، تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند؛ چرا که یک زبان ما را به هم پیوند میدهد و در آن آنقدر زیبایی و شکوه ریخته که باید با هر طلوع خورشید، آسمان، تصادف یا تاریخ را برای آن ستود.
این سطور را پس از دریافت نسخهای از «ادبیات آزاد» در جلدی بزرگ در چهار رنگ (سفید، سیاه، زرد و خاکستری) با عنوان «اوکراین سرافراز» قلمی میکنم. من آن را با اشتیاق بسیار خواندم. این مجله توسط دانیل گاسکون در اسپانیا، و کریستوفر دومینگز مایکل در مکزیک اداره میشود و شامل مقالات و ترجمههایی است که واقعیت ادبیات اوکراینی امروزی را منعکس میکنند. همچنین نگاهی اجمالی به گذشته آن دارد، به شیوهای شگفتانگیز که به خوانندگان اجازه میدهد نمونههایی از ادبیات این کشور شهید را که به خاطر تجاوزات ولادیمیر پوتین مورد هجوم قرار گرفته، از نزدیک مشاهده کنیم.
با اینکه مجله گرایش لیبرال دارد، همواره صفحات خود را به روی نویسندگان راست و چپ، با توجه به درجات خلاقیت و منحصر به فرد بودن متون و تولیداتشان، صرفنظر از گرایش ایدئولوژیک آنها، باز میکند، چون همانگونه که تصور میرود، یک مجله آزاد است و آغوش برای بادهای اصالت و کمال میگشاید.
اغراق نمیکنم اگر بگویم خواندن این شماره از «ادبیات آزاد» به من این امکان را داد در این سه یا چهار روز بیشتر از سالهایی که پیشتر در کیف گذراندم درباره ادبیات اوکراین بیاموزم؛ جایی که با برخی سیاستمداران دیدار کردم و همراه با سفیر اسپانیا دیدم چگونه اوکراینیها در «میدان» رئیس جمهوری طرفدار مسکو ویکتور یانوکوویچ را سرنگون کردند و با خانه- موزه آشنا شدم؛ جایی که نویسنده بزرگ روسی میخائیل بولگاکوف نویسنده رمان معروف «مرشد و مارگریتا» زندگی میکرد که فکر میکردم روسی است و در آنجا متوجه شدم، او نیز قربانی رژیم استالینیستی و اوکراینی بود. آن بازدید از موزه اشتهایم را برای خواندن بسیاری از آثار ترجمه شده او باز کرد، با یادآوری اینکه این کشور چند زبانه زادگاه جوزف کنراد، که به انگلیسی مینوشت، و ژوزف راث، که به آلمانی مینوشت، بود.
رابطه بین ادبیات و سیاست دشوار است؛ اما جدا کردن کامل آنها به دلیل وابستگی متقابلشان در بیشتر جنبههای زندگی غیرممکن است، اگرچه مطلوب است که با وجود پیوندهای محکم و معمولاً نزدیک بین آنها که تاکنون هیچ کس قادر به ارائه تعریفی واضح نشده، از یکدیگر فاصله بگیرند.
سارتر به توصیف این رابطه دشوار بسیار نزدیک شد و این یکی از دستاوردهای فکری او بود؛ اما در نهایت، ادبیات در کار و زندگیاش مغلوب سیاست شد و بر دروازههای کارخانههای رنو کتاب «آرزوی مردم» مائو تسه تونگ را در میان کارگران تبلیغ کرد.
و جنایاتی که داستایوفسکی در رمانهایش تصویر میکرد، امروز توسط ولادیمیر پوتین رقم میخورند و بیشتر ملتها به همین دلیل از او دوری میکنند. اما داستایوفسکی برعکس مورد تحسین تمام جهان است. این همان اتفاقی است که برای بولگاکف رخ داد وقتی تصور کرد، شیطان دوباره در خیابانهای مسکو پرسه میزند و بوی گوگرد میدهد و همچنین بوی پوتین که باید بولگاکف را خواند تا به روانشناسی پیچیدهاش پی برد.
اما در بازگشت به موضوعی که دنبال میکردم و از آن دورشدم، برای درک آنچه این روزها در آن کشور میگذرد، بهتر از خواندن ادبیات اوکراینی نیست که زمان حال را پیش بینی میکند، آن را محکوم و گاهی هم تحسین میکند. «ادبیات آزاد» نمونههای بسیار خوبی از این ادبیات را گلچین کرده و از جمله چیزهایی که به ما نشان میدهد اینکه شاعران اوکراینی آثار سزار والهو پرویی را میخوانند و یک مکزیکی جهانی به نام آئورلو آسیانس((Aurelio Asians وجود دارد که از اوکراینی و ژاپنی به اسپانیایی ترجمه میکند و خود شاعر، نویسنده و مترجمی چیرهدست است.
رابطه بین «ادبیات آزاد» و سیاست همان چیزی است که قرار است در هرمجله ادبی همیشه برقرار باشد: همه متونی را میپذیرد که حداقل استانداردهای ادبی را رعایت میکنند و قاطعانه و بیتعارف یا ابهام از اعتقادات خود دفاع میکند. فکر میکنم در«اعتقادات خود» کمی اغراق باشد؛ زیرا صفحات مجله متفکران چپ و راست را گرد هم می آورد؛ اما خواننده همیشه میداند که مجله مشتاق است ابتدا از آزادی و سپس از دموکراسی دفاع کند، یعنی درباره طرد خشونتی که این روزها به یکی از ویژگیهای فعالیت سیاسی تبدیل شده است.
این همان چیزی است که در سالهای نوجوانی به لطف مجلات فرانسوی در لیما تجربه کردم؛ مقدار ناچیز پولی که از نوشتن برخی مقالات در مجله «توریسم» و گاهی «لا کرونیکا» در دوران دانشجویی به دست میآوردم، به من این امکان را داد تا مشترک دو مجله فرانسوی «مدرن تایمز» که سارتر آن را مدیریت میکرد و مجله «ادبیات نو»، زیر نظر موریس نادو که بیشتر به ادبیات محدود میشد، بشوم. من دو مجله را از الف تا ی میخواندم و عاشق این کشور بودم که به نظرم از نظر ذائقه و فرهنگ در اوج میرسید، هر چند وقتی در آنجا زندگی کردم دریافتم که مسائل آن طور نیست که به نظرم میرسید و من هرگز نمیتوانم نویسنده فرانسوی خوبی شوم و آنطور که شانس آوردم و بعداً کشف کردم، بیشتر یک نویسنده آمریکای لاتینی و بیشتر ازآن یک پرویی خواهم شد.
«ادبیات آزاد» در میان مجلاتی که من به آنها دسترسی داشتهام منحصر به فرد است. صحنه ادبی اوکراین را از طریق متونی که برگزیده و باید خوانده شوند خلاصه کرده است تا بدانیم که پشت جنایات و وحشتی که اخبارش به ما میرسد، انسانهای زندهای مانند ما هستند که هر روز به دلیل جنون امپریالیستی یک ظالم مستبد، کشته میشوند، مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند و از کشورشان بیرون رانده میشوند.
TT
مجلهها
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة