سفر قریبالوقوع رئیسجمهوری آمریکا به ریاض، دوحه و ابوظبی در بازه ۱۳ تا ۱۶ مه، سفری تاریخی از هر جهت است؛ چرا که رئیسجمهوری منتخب، منطقه خلیج را برای نخستین سفر رسمی خارجی خود برگزیده، و این برخلاف سنت رؤسای جمهوری پیشین است که معمولاً ابتدا به سراغ متحدان اروپایی، مانند بریتانیا یا حتی فرانسه، میرفتند. این انتخاب نشاندهنده اهمیتی است که دولت فعلی آمریکا برای این منطقه قائل است.
در این دیدار، قرار است نشستی در ریاض میان شش کشور عضو شورای همکاری خلیج و رئیسجمهوری آمریکا و همراهانش برگزار شود و احتمال دارد برخی مقامات عرب نیز به این اجلاس دعوت شوند، چنان که برخی منابع رسانهای گزارش دادهاند.
این سفر حامل پیامهایی است که میتوان آنها را سیاسی و رسانهای تحلیل کرد: نخست، نشاندهنده اهمیت کشورهای عرب خلیج در راهبرد آمریکا و نقش این کشورها در صحنههای منطقهای و جهانی است؛ دوم، بیانگر دیدگاه دولت جدید آمریکا به این منطقه بهعنوان متحدی اساسی است که میتواند در شکلدهی به نظم جدید اقتصادی و سیاسی جهانی، که ترامپ به دنبال بازسازی آن است، مشارکت کند. این سفر از سویی تأکید بر اتحاد سنتی است و از سوی دیگر، نشانه تعهد آمریکا به امنیت خلیج در برابر هرگونه ماجراجویی نظامی.
دولت کنونی بر این باور است که دولت بایدن پیشین، در قبال کشورهای خلیج سیاستی دوگانه داشت؛ گاه همکاری میکرد و گاه انتقاداتی غیرموجه وارد میآورد، که همین امر روابط را سرد کرد و مذاکرات طولانی را بینتیجه گذاشت. اکنون، دولت جدید بهدنبال دستیابی به تفاهمات راهبردی است.
به یاد داریم که در جریان آخرین کمپین انتخاباتی میان ترامپ و کامالا هریس، برخی مقامات خلیجی به اردوگاه ترامپ رفتند و درباره بسیاری از مسائل مهم منطقه با او گفتوگو کردند. پس از پیروزی ترامپ، دوباره برخی مقامات خلیجی به دیدارش رفتند. اکنون، قرار است همان پروندهها بار دیگر در اجلاس سران مورد بازبینی قرار گیرد؛ چه در نشست ریاض، چه در جلسات بعدی در دوحه و ابوظبی. بنابراین، این سفر بیانگر تمایل دو طرف برای بنای رابطهای بر پایه منافع مشترک است، نه شعارهایی که دموکراتها پیشتر تبلیغ میکردند.
از پروندههای اصلی اجلاس پیش رو، مسئله ایران است با سه بُعد: هستهای، موشکی، و مداخلات منطقهای. با وجود نشانههایی از کاهش تنش میان ایران و کشورهای خلیج، اما به دلیل ساختار چندصدایی تصمیمگیری در تهران، همچنان دو جریان فعالاند؛ یکی بهدنبال کاهش تنش و دیگری در پی بسیج نیروهای ضدثبات منطقه، مانند حوثیها.
در حالی که آمریکا و کشورهای خلیجی بهدنبال راههایی برای دستیابی به صلح پایدار هستند، در عین حال تدابیر احتیاطی نیز اهمیت دارد؛ بهویژه با توجه به بحران جاری در سوریه، بیثباتی کامل در لبنان، و وضعیت شکننده در عراق.
از سوی دیگر، احتمالاً پرونده تسلیحاتی و دفاعی کشورهای خلیج نیز مطرح خواهد شد. هماکنون، برخی قراردادهای بزرگ تسلیحاتی میان پایتختهای خلیج و واشنگتن، در آستانه سفر ترامپ به منطقه، رسانهای شدهاند و انتظار میرود که این قراردادها در حضور ترامپ در اجلاس ریاض بهطور رسمی اعلام شوند.
پرونده انرژی و نفت نیز اهمیت ویژهای برای کشورهای خلیج دارد؛ چرا که اقتصاد این کشورها به نفت و گاز وابسته است، و هرگونه افت قیمت، روند توسعه اقتصادی و اجتماعیشان را کند میکند. بنابراین، ادامه وضعیت بیثبات درباره تعرفههای وارداتی به آمریکا، فشار مضاعفی بر اقتصاد جهانی و تقاضای انرژی وارد میکند. ازاینرو، باید به معادلهای دست یافت که هم عدالت مالیاتی را تأمین کند و هم نیازهای توسعهای کشورهای منطقه را.
سرمایهگذاریهای عظیم کشورهای خلیج در آمریکا نیز نیاز به تضمین دارد؛ بهویژه که باید از هرگونه تعدی غیرمنصفانه به این منافع جلوگیری شود.
پرونده حساس دیگر، رابطه با اسرائیل است. هرچند برخی کشورهای خلیجی گامهایی بهسوی تفاهم با اسرائیل برداشتهاند، اما وقایع جاری در غزه و سوریه، بسیار فراتر از حد تحملاند و نگرانیهایی درباره اهداف اسرائیل ایجاد کردهاند: آیا اسرائیل واقعاً بهدنبال صلح و همکاری است یا بهدنبال تحمیل برنامههایی که با منافع عربی و خلیجی ناسازگار است؟ بنابراین، مهار سیاست راستگرای اسرائیل و تعیین چارچوب همکاریهای آتی در قالب طرحهای مطرحشده قبلی، تنها مسیر تحقق دولت مستقل فلسطینی است؛ چرا که بدون حل عادلانه این مسئله، ثباتی در منطقه حاصل نخواهد شد.
اجلاس پیش رو، ماهیتی چندبُعدی و راهبردی دارد، نه صرفاً تاکتیکی در سطح تعاملات دوجانبه یا گروهی با آمریکا؛ و قرار است از سوی هر دو طرف برای تأکید بر عمق اتحاد، که ثمرهاش حمایت از امنیت خلیج و ایجاد فرصتهای توسعه برای مردم منطقه است، استفاده شود.
البته گفتن اینکه این پروندهها بهراحتی حل خواهند شد، سادهانگاری است؛ اما اینها موضوعات مهمی هستند برای جامعه خلیجی، منطقهای، عربی، و حتی جهانی.
در حالی که آمریکا نیز همزمان با پروندههای دشواری روبهروست؛ در اوکراین، در ارتباط با ایران، با متحدان اروپاییاش، و جنگ تجاریاش با چین.
این زمانه دشواری است که نیازمند حل عقلانی برخی از گرههاست، تا شاید صلح نصیب جهان شود.
و سخن آخر اینکه: هدف اصلی ترامپ، بازگرداندن نشاط به اقتصاد آمریکاست، و چه جایی بهتر برای تحقق بخشی از این هدف، از بازارها و موقعیت استراتژیک خلیج ؟
TT
نگاهی به سفر رئیسجمهوری ترامپ به خلیج
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة