اكرم البنی
نویسنده سوری
TT

​توهم جدایی میان رژیم اسد و رژیم ایران

در دهه هشتاد و نود سده بیستم این توهم در میان بیشتر کشورهای زیان‌دیده از سیاست رژیم حافظ اسد منتشر شده بود که در قبال سیاست داخلی و سرکوبی و کشتار داخلی این رژیم، به‌آن فشار نیاورند؛ به این بهانه که این فشارها در قبال، مثلا، سیاست‌های رژیم در فلسطین و لبنان، شاید موجب شود بیشتر به سوی شوروی تمایل یابد. در حالی که عدم اعمال چنین فشارهای، به این امید که این رژیم را به‌سوی خود جلب کنند، تنها توهمی بیش نبود. زیرا رژیم اسدی در پاسخ به این سیاست، گرایش هرچه بیشتر به شوروی و عقد توافقات استراتژیک با آن بود و در برابر آن عدم اعمال فشار تمسخر پیش گرفت و بدان اهمیتی نداد. 
در آغاز هزاره سوم نیز همین گرایش را این‌بار از سوی کشورهای اروپایی، و در راس آنها فرانسه، مشاهده کردیم که باهدف دور کردن رژیم اسد از ایران، بدان پیشنهادهای مختلفی برای همکاری با اتحادیه اروپا کرد و در مقابل از بسیاری سرکوبی‌ها و کشتارهای این رژیم چشم‌پوشی کرد و آنها را محکوم نساخت. بازهم این بار چنین گرایشی ناکام ماند و رژیم دمشق در همکاری با تهران راه افراط پیمود و بیش از پیش برای استحکام آن عمل کرد. 
در اوضاع و زمانه کنونی نیز که رژیم توانست در حکمرانی باقی بماند، و این کار را از راه نابودی تام سوریه، و کشتار صدهزار تن و میلیون‌ها زخمی و آواره انجام دهد، باز هم این گرایش تکرار می‌شود و با شکل نوظهوری بروز می‌یابد. این گرایش خواستار آن است که موضعی مثبت در برابر رژیم اسد گرفته شود تا مگر از تهران فاصله گیرد و شاید این رابطه تاریخی میان رژیم و ایران از بین رود. 
درست است که برخی تفاوت‌ها میان رژیم آخوندی ایران و شوروی وجود دارد و از سوی دیگر برخی اختلاف ماهیت بین رژیم اسد و ایران در میان است، اما با وجود همه این مسائل و پس از چندین سال جنگ که در آن دو رژیم ایران و سوریه درکنار هم قرار داشتند بسیاری از نقاط اختلاف بین دو نظام کم‌رنگ شد و سیاست‌های قائم بر اساس مذهب ایران، در سوریه ابعاد مختلفی به‌خود گرفت و در جای جای دولت و ملت این کشور قابل ردگیری است. به‌ویژه که برخی از این توافقات و نزدیکی‌ها جنبه مذهبی به‌خو گرفته و در تبلیغات اخیر، که علویان و شیعی‌ها را از یک ریشه می‌داند، بروز یافته است. درست همان سیاستی که رژیم ایران در یمن پیاده کرده است و زیدی‌ها را جزوی از نظام شیعی جهانی می‌دانند که ایران رهبری آن‌را به‌عهده گرفته است. 
البته کسانی که در تلاش هستند رژیم اسد را از ایران بگسلند، در این تلاش خود بر جایگاه روسیه در سوریه تاکید می‌کنند و بر این تلقی که منافع روسیه در گرو تحقق این گسست است. اما بازهم قمار در این مسئله بسیار است و امکان باخت آن بیش از برد است. از یکسو خود به‌کار بردن نقش رژیم ایران در سوریه، برگ برنده‌ای در دست روسیه به‌حساب می‌آید، و از سوی دیگر رهبری میدانی در خاک سوریه از آن گروهک‌های مسلح ایرانی، یا مزدوران درجه یک آن است. به‌ویژه که اینک رژیم ایران به‌خوبی دریافت کرده است که اوروپا از هر گونه برخورد دوری می‌کنند و آمریکا نیز تمایل چندانی برای ورود به این بحران ندارد. «اسرائیل» نیز از این فعالیت و حضور ایران بیشترین سود را می‌برد زیرا که سیاست آن همواره بر وجود تهدید خارجی قائم است. از سوی دیگر نیز سیاست‌های مذهبی رژیم ایران، سرانجام به سود «اسرائیل» خاتمه می‌یابد زیرا این سیاست جوامع عربی، دشمن شماره یک «اسرائیل» را، از بین می‌برد و آنها را به بیماری مذهب‌گرایی دچار می‌کند که آغاز و پایان انحطاط است. 
یکی دیگر از نقاط اشتراک بسیار نیرومند میان دو رژیم اسد و ایران، این است که هر دو رژیم برای استمرار حکمرانی خود بهترین راه را سرکوبی و شکنجه و مرگ می‌دانند تا از این راه ضمانت استمرار حکمرانی بدون تهدید ادامه یابد. از سوی دیگر آنها توافق تام دارند که هیچ راه‌حل سیاسی در سوریه را نپذیرند و تنها راه ممکن را پیروزی در کشتار مردم جعل کنند. به‌ویژه که رسیدن به یک راه‌حل سیاسی جنایت‌های دو رژیم ایران و سوریه را مفتضح خواهد ساخت.
همزمان با کاربرد شیوه‌های گوناگون کشتار از سوی رژیم اسد، هم‌پیمان آخوندی آن، در سایه شدت‌یافتن فشارهای اقتصادی و سیاسی، دست به هر کار فجیع و ناشایستی می‌زند تا از هم‌پیمانی خود دفاع کند و در برابر بینوایی ملت خود یا سرکوب را در پیش گیرد و یا نسبت بدانها اعتنایی نکند.