علیرغم اینکه رئیس جمهوری امریکا دونالد ترامپ به مناسبت گذشت 50 سال از فرود بشر بر سطح کره ماه تأکید کرد که« فضانوردان امریکایی به زودی بار دیگر به ماه سفرخواهند کرد و از آنجا به سمت مریخ خواهند رفت تا پرچم امریکا را آنجا برافراشته سازند» به دلایل زیادی این رویداد درآینده نزدیک اتفاق نخواهد افتاد. بیش از 47 سال است که بشر به ماه برنگشته و برنامه «آپلو» متوقف شد و «ناسا» سرگرم مأموریتهای دیگری شد، بدون آنکه بشر دست از رؤیاهایش برای رسیدن به هرسیارهای که میتواند، بردارد.
آن زمان امریکا مبلغی خیالی برای تأمین بودجه «آپلو» اختصاص داد که آن زمان معادل 25 میلیارد دلار بود. یکی از دلایل بزرگ متوقف شدن این پروژه برمیگردد به این هزینه کرد دست و دلبازانه برای فضا بود درحالی که آدمیان روی کره زمین رنج میکشند و برای این بودجهها اولویتهای دیگری جهت بهبود سطح زندگیشان دارند. اما دردناک اینکه امریکا پس از آن بیش از 6ترلیون دلار هزینه جنگش با تروریسم کرد که برای رساندن بشریت به آن طرفتر مریخ هم کافی بود.
اولویتها به تناسب شرایط سیاسی و تهدیدهای امنیتی تغییرمیکنند. اگر مسابقه تسلیحاتی و رقابت برای تسلط بر زمین و دریا تا فضا میان ایالات متحده و اتحاد جماهیرشوروی پس از جنگ جهانی دوم نبود، نیل آرمسترانگ و همکارش ادوین آلدرن را نمیدیدیم که روی سطح ماه قدم میزدند و چه بسا پای هیچ بشری تا به امروز به کره ماه نمیرسید. امریکا سه تن از بهترین فضانوردانش را در سفینه قبلی از دست داده بود که پیش از انجام مأموریت جان باختند. گفته میشد، رئیس جمهوری نیکسون خودش را برای تسلیت گفتن فقدان سه فضانورد «آپولو11» آماده کرد چرا که خطر بزرگی وجود داشت، و در عمل خطاهایی صورت گرفت و مدیریت شد و جهان شادمان شد و متن تسلیت خوانده نشد.
این را گفتم تا به این نتیجه برسیم که اگر تهدید و رقابت نبود و ارسال «سپوتنیک1» و سپس «سپوتنیک2» به فضا توسط شوروی نبود و ترس امریکا از پیشدستی شوروی در رسیدن به ماه و اهتزاز پرچمشان برآن کره، تلاش نمیکردند و تن به مخاطرات نمیدادند. وقتی همه دریافتند که تقدم محقق شد، دیگر کسی رغبت به رفتن به آنجا نداشت تا سنگ و نمونههای خاک جمع کند و آنها را به زمین بیاورد و پرچمها برافراشته بشوند که به نظر میرسد با گذر زمان رنگ باختهاند.
انگیزههای فرستادن آدمیان به ماه -زمینه سازی برای استعمار آن، آن طور که امیدش میرفت- تفاوتی نمیکند با اشغال هند و عراق یا فلسطین. طمعورزیها همیشه مشابهاند. اگر زندگی و بشری روی ماه وجود ندارد تا دموکراسی را آنجا گسترش داد، رئیس جمهوری کندی روز شروع پروژه در سال 1961 سخنانی به زبان آورد که بسیار شبیه بود با آنچه جورج بوش پسر پیش از حمله به عراق گفت. کندی گفت:« نمیگذاریم فضا زیرسلطه خصومت قرار بگیرد، بلکه آزادی و صلح برآن حاکم میشود. ما متعهد شدیم که اجازه ندهیم فضا آکنده از سلاح کشتار جمعی بشود، بلکه آن را با ابزار شناخت و تفاهم پرمیکنیم». پس برای کندی «دانش فضا، درست مانند دانش هستهای و تکنولوژی، به تنهایی توان تصمیمگیری ندارد. به همین دلیل برای تبدیل به قدرت خیر یا شر شدن به آدمی تکیه میکنند».
رسیدن امریکا به ماه خیر مطلق نبود، بلکه با پیشتازی در مسابقه به آنچه در خدمت سازمانهای اطلاعاتی و مراکز پژوهشی و طرحها و اعمال سلطهاش قرار میگرفت دست یافت، اما در عین حال با این دستآورد، دروازههای بلندپروازی را برای بسیاری گشود و تحقیقات درباره اکتشاف فضا مایه دلمشغولی بسیاری کشورها شد. درکشوری مانند هند که فقر یکی از بزرگترین تهدیدهاست، آمادگی دارد 150 میلیون دلار برای یک مأموریت فضایی بپردازد که سرانجام با مشکل روبه رو شد و متوقف.
فرود آمدن بشر برکره ماه مسئلهای نمادین است. صحنه جست و خیزکردن فضانوردان با آن لباسهای سفید که 50 میلیون انسان آن را تماشا میکردند، دستآورد بزرگتری بود. تصویر فراتر از حد باورکردن بود، آن اندازه که هنوز بازارشک و شبهه داغ است و ادعای امریکاییها در خصوص گم شدن نوارهایی که بزرگترین رویداد تاریخی را ضبط کردهاند به شایعات بیشتر دامن میزنند. برخی میگویند این همان چیزی است که امریکا میخواهد چرا که به داستانها عمق میبخشد و تخیلات را به حرکت وامیدارد.
درآن دوره صحنه جهانی متفاوت بود. کشورهای بسیاری رؤیا درسرداشتند و تلاش کردند و زحمت کشیدند. و سوررئال خواهد بود که امروز لبنان سال 1960 و پروژه موشکی آینده دارش را به یاد بیاوریم که واقعا موشک آزمایشی «ارز» را شلیک کرد و به آن مباهات کرد و هنوز به یاد آوردن آن دردناک است و در این باره فیلمی زیبا ساخته شد. اما پروژهای که پیشگام بود و در سراسر منطقه اول بود، از حمایت میلیاردی برخوردار نشد و حمایت بینالمللی نیافت و با دست اندرکارانش به مهاجرت و پژمردگی رفت. اسرائیل در همان سال «کمیته ملی تحقیقات فضایی» را تأسیس کرد. طرح اسرائیلی ادامه یافت و رشد کرد و موشکهای لبنانی با شکست عربها در سال 1967 به نابودی رفت.
یادآوری گامهای آرمسترانگ امروز، فقط مختص به امریکاییها نیست، رؤیاهایی هم بودند که در سراسر زمین شکوفه میدادند در حالی که جنگها پرزورشعله میکشیدند؛ برخی به پیروزی رسیدند و برخی محو شدند، اما این پایان تلاشها و انتهای بلندپروازیها نیست.
پنجاه سال بعد، نه بازگشت به ماه و نه اکتشافات به خودی خود اولویتی برای اختصاص دادن میلیاردها دلارنیستند. کشورها سرگرم فرستادن ماهوارهها به فضا شدند خواه برای جاسوسی بریکدیگر یا برای تأمین پشتیبانی نظامی یا تغذیه برنامههای مخابراتی. امریکا خود را برای «نیرویی فضایی» آماده میکند که بازوی ششم ارتش آن کشور خواهد شد و تضمین کننده سلطه آن که در کنار نیروی هوایی و به موازات و هماندازه آن نقش ایفا میکند.
درهرحال فاصله بسیار و اندوهبار است؛ میان تمایلات پاک دانشمندان و تحول زندگی آرمسترانگ پس از سفرش و کشف اینکه از بالا دید که کره زمین چقدر شکننده است -این کره به مهربانی و خرد ساکنانش نیاز دارد- و میان بیمهری فرصت طلبانه سیاست که فضا را سیبی اشتها آور میخواهد تا آن را گاز بزند و برآن سوار شود.
TT
پس از آرمسترانگ«جنگ فضایی»
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة