مصطفی فحص
TT

ایران پاسدارش را از دست داد

از نظر تاریخی شاعر فارس زبان ملی فردوسی(940-1020) در کتاب مشهورش «شاهنامه» از اساطیر مردمی در ساخت هویت میهنی ایرانی استفاده کرد و حماسه‌ها و قهرمانان اسطوره‌ای را که ساکنان فلات ایران پس از اینکه از موطن اصلی خود در آسیای میانه و کوه‌های قفقاز کوچ کردند روایت می‌کردند، تدوین کرد.آنجا که فردوسی از پهلوانی‌های سواره اساطیری رستم زال می‌گوید، کسی که نویسنده کتاب «اساطیر فارسی» الحسینی معدی بخش مستقلی با عنوان «رستم و ملک جنیان» را به آن اختصاص داده و می‌گوید:« فارس‌ها حماسه رستم پهلوان پهلوانان را تکرار می‌کردند تا جایی که رنگین کمان را (کمان رستم) نامیدند و در مبارزاتش چنان اغراق می‌کردند که به او کارهای خارق العاده نسبت می‌دادند و به پیروزی‌هایش بر ارتش‌های بشری بسنده نمی‌کردند و جنگ‌های دیگری به او نسبت می‌دادند که درآنها بر جنیان و شیاطین و جادوگران نیز پیروز شد».
اما میان تخیل و واقعیت، نگرانی دائمی ایرانی برای دفاع از هویت و مکان گسترده می‌شود و وقتی که هویت فراتر از مکان می‌رود این نگرانی بیشتر می‌شود و باورمندان را ناچار می‌سازد از مرزها بگذرند و آن را گسترش دهند و معمولا تبدیل به سدی می‌شود که مکانی که خاستگاهش بوده را حفظ می‌کند و بقایش به حفظ آن مرتبط می‌شود. بردروازه‌های مکان، «دو رستم» ایستادند؛ اول رستم اسطوره‌ای و دومی واقعی که برای دفاع از هویت امپراطوری 2500ساله کشته شد. فرمانده سپاهیان ساسانی رستم فرخزاد در جنگ قادسیه و برای دفاع از امپراطوری که بدترین مراحلش را می‌گذراند، کشته شد. جنگ در سرزمین بین‌النهرین نزدیک شهر دیوانیه جنوب عراق اتفاق افتاد، سرزمینی که پاسدار جمهوری اسلامی ایران و حامل عقیده آن به بیرون از مرزهایش ژنرال قاسم سلیمانی درآن کشته شد.
ساسانی آشوب‌زده آن زمان با ایران انقلاب اسلامی که اکنون دچار شکاف‌های داخلی است و اتفاقاتی که در داخل و خارج برآن می‌گذرند تفاوتی نداشت؛ عقیده و جامعه به حالتی ازعدم توازن رسیده‌اند که موجب اختلافات عمودی در ارکان حاکمیت و اختلافات افقی بین بخش‌های نژادی تشکیل دهنده جامعه شده و وحدت جوامع ایرانی و یک‌پارچگی جغرافیایی آن را تهدید می‌کند.
از نظر عملی نمی‌توان پیامدهای کشته شدن ژنرال قاسم سلیمانی را فقط در طرح خارجی ایران محدود کرد. بیش از یک دهه است که این مرد اسطوره‌ای برای مریدانش نقش مهندس نظام و پاسدار آن را بازی می‌کند، مردی که از همان ابتدای تشکیل «سپاه پاسداران» به آن ملحق شد، با او این سازمان از مأموریت حفظ انقلاب به رهبری آن تغییر یافت به خصوص در مرحله حساس تاریخ جمهوری اسلامی که به طور علنی سخن از دوره پس از رهبر و رئیس جمهوری می‌رود و تصور می‌شد سلیمانی نقشی مرکزی در انتخاب رهبر آینده و مهندسی انتخابش بازی کند و مشروعیت انقلابی و محبوبیت به آن بدهد تا به او امکان ایفای نقش بدهد به خصوص که بیشتر نامزدها برای این مقام از نسل دوم انقلاب‌اند و از مشروعیت انقلابی تاریخی مانند خامنه‌ای یا رفسنجانی فقید یا خاتمی برخوردار نیستند. همه نگاه‌ها به سوی سلیمانی بود تا نظام را از بن‌بست نبود چهره‌های دارای محبوبیت مردمی در نبرد ریاست جمهوری بیرون بیاورد. نظام پس از 40 سال از تأسیس قادر به بازسازی خود نیست. اسیر نظامی‌گری عقیدتی شده که قصد دارد این بار به طور مستقیم به منصب ریاست جمهوری برسد و احتمال داده می‌شد سلیمانی یا یکی از همراهانش نامزد برجسته این پست باشند.
بدون شک غیبت مرد دوم نظام که اختیارات استثنایی به دست آورد و به او این امکان را می‌داد به تنهایی تصمیم بگیرد و اجرا کند، خلأ بزرگی در مدیریت حاکمیت ایجاد خواهد کرد و دروازه نبرد بی رحمانه‌ای میان ارکان نظام را چهارطاق می‌گشاید، حادثه‌ای که به جریان معتدل و جریان اصلاح طلب که هنوز پایگاه وسیعی میان مردم دارد، فضای بیشتری برای مانور می‌بخشد و با قدرت به صحنه برگردد، با استفاده از عملیات سرکوب اخیرکه وسعت شکاف میان نظام و مردم را آشکار کرد که معمولا به صندوق‌های رأی به عنوان ابزاری برای تنبیه و اعلام مخالفت با طبقه حاکم پناه می‌برند. به احتمال زیاد غیبت سلیمانی پرده از وسعت تضاد میان نظامی‌ها و مردم غیرنظامی درون بلوک محافظه‌کاران برمی‌دارد. به خصوص که سلیمانی و «سپاه» از مدت‌ها پیش به دنبال تقویت مراکز قدرت بودند و برجسته‌ترین نمونه آن لاریجانی بود که بلندپروازی برخی ژنرال‌ها در جنگ تسویه حساب‌های داخلی را محدود ساخت. در غیبت او بسیاری از این جریان‌ها به دنبال بازسازی نقش یا تقویت نفوذ خود برآیند، اما به احتمال زیاد طبقه حاکم در یافتن کسی که بتواند ریتم درگیری‌هایش را تنظیم کند ناموفق خواهد بود. و این بار مسئولیت گروه معروف به «بیت رهبری» را سنگین می‌کند که حالا مسئولیت تنظیم روابط میان اطراف رقیب را به عهده گرفته است. اما به دلیل برخی بلندپروازی‌های پرنفوذترین شخصیت ایران پس از کشته شدن سلیمانی یعنی سید مجتبی خامنه‌ای فرزند و رازدار رهبر در معرض انتقادات قرار گرفته است.