فایز ساره
TT

​ایران پس از ژنرال در سوریه

بی اغراق باید گفت حضور ایران در سوریه پس از حذف مهندس‌اش قاسم سلیمانی با زمانی که زنده بود تفاوت خواهد داشت. هرچند نباید خیلی در این مسئله مبالغه کرد چرا که روابط ایران- سوریه فقط به کارهای سلیمانی در سال‌های گذشته-علیرغم اهمیت‌اش- مربوط نمی‌شود بلکه به توسعه روابط ایرانی- سوری برمی‌گردد که از سال 1979 و پس از به قدرت رسیدن ملاها در ایران پایه ریزی شده و بعد سلیمانی برآن بسترآمد و تحولاتی و جهش‌هایی در روابط ایران و سوریه به وجود آورد که بسیار متفاوت شد.
سرنگونی رژیم شاه محمد رضا پهلوی در سال 1979منجر به آغاز مرحله جدیدی در روابط ایران و سوریه شد. اسد پدر و آیت الله خمینی روابط دو نظام را براساس منافع متقابل و مستقیم سازمان دادند. نظام اسد که در سطح جهان عرب با حالت انزوا روبه رو بود و با ترکیه دشمنی داشت، نیازمند گشایشی در محیط منطقه‌ای بود و ایران فرصت ایده‌آل بود چرا که اعلام کرد موضع‌شان در باره قضیه فلسطین و جنگ عربی-اسرائیلی به هم نزدیک است و از طرفی دیگر موضع آنها در قبال همسایگان خلیجی ایران و دربرابر عراق که اختلافات سوریه با آنها به اوج رسیده بود، یکی است.
نظام خمینی منافعی در رابطه‌اش با اسد داشت تا هراس و دغدغه جهان عرب از انقلاب خمینی را بشکند و آن را تا یک کشورعربی محور ادامه دهد که راهش را به سمت جبهه داغ جنگ عربی-اسرائیلی در لبنان باز می‌کند. جایی که دومین جمعیت بزرگ شیعه در جهان عرب ساکن‌اند و ایران تمایل دارد به بافت سیاسی و اجتماعی‌اش نفوذ کند.
هردونظام روابط مبتنی برمنافع سیاسی و اقتصادی وسیعی در بیست سال اخیر حکومت اسد پدر ایجاد کردند از جمله موفقیت ایران در ایجاد شکاف در موضع جهان عرب در جنگش با عراق(1980-1988) با ایستادن نظام اسد در کنارش و مهیا ساختن سطحی از پذیرش رسمی و مردمی در سوریه درخصوص این رابطه و نفوذ ایران در برخی زمینه‌های اقتصاد سوریه و بازسازی بسیج شیعیان لبنان از طریق «حزب الله» به سود خود و تقویت روابط تهران با گروه‌های فلسطینی از جمله دو جنبش «حماس» و «جهاد». و دمشق دروازه ورود ایران به همه آنچه گفته شد بود. دست‌آوردهای نظام اسد از این روابط به دوبخش تقسیم می‌شد: اول سیاسی و تضعیف نظام عراق همسایه خطرناکش و هدر دادن توان کشورهای خلیج که در جنگ با ایران از او حمایت کرده بودند و چیدن مجدد منازغات در منطقه و ساختن ایران به عنوان قدرتی که در کنار نظام اسد ایستاده است. اما برجسته‌ترین دست‌آورد اقتصادی، دست‌یابی نظام اسد به کمک‌های مالی و نفتی ایران بود و فعال ساختن برخی بخش‌های اقتصادی سوریه از طریق روابط با ایران از جمله بخش‌های توریستی و تجاری.
در میان تابلوی پیش رو روابط دمشق- تهران، قاسم سلیمانی وارد قلب روابط شد پس از اینکه رهبر ایران علی خامنه‌ای او را در سال 1998به عنوان فرمانده «سپاه قدس» منصوب کرد و مهندس روابط ایران- سوریه در دوره اسد پسر شد. با توجه به تجاربی که در راهش به سمت منصبش به عنوان مسئول و مجری سیاست خارجه ایران کسب کرده بود، رابطه را در سمت سوهای متعدد به جلو برد نه فقط در روابط با کشورها و نظام‌های حاکم بلکه با ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی. دراین مأموریت افسرانی از تشکیلات «سپاه قدس» او را همراهی می‌کردند از جمله سرهنگ حسین پور جعفری و دیگران که برخی از آنها کشته شدند. باز ازکمک طرفداران ایران در کشورهای مختلف مانند وضعیت رهبران «الحشد الشعبی» در عراق و «حزب الله» در لبنان بهره برد. افرادی دیگری هم بودند که سلیمانی پیش از کشته شدن‌اش با آنها در بیروت و دمشق و بغداد دیدار کرده بود از جمله حسن نصرالله و ابو مهدی که کشته شد.
نقش بزرگ‌تر و خطرناک‌تر ژنرال سلیمانی در روابط ایران-سوریه پس از آغاز انقلاب سوری‌ها در سال2011 شروع شد که ایران را ناچار ساخت برای حفظ قدرت اسد نقش بزرگ‌تری بازی کند و او را با مجموعه‌ای از سیاست‌ها به تابع صرف تهران مبدل ساخت. مهم‌ترین آنها سه موردند:
اول: ورود سنگین ایران به سوریه که عملا با اعزام کارشناسان و مستشاران در همه زمینه‌های تخصصی آغاز شد از جمله مستشاران نظامی و امنیتی و کشاندن شبه نظامیان وابسته به ایران مرکب از ملیشیای «حزب الله» لبنانی و ملیشیای عراقی و افغان به سوریه تا در کنار نظام بجنگند و بعد هم انتقال «سپاه پاسداران» ایران برای جنگ در کنار نظام اسد.
دوم: ورود به خط مهندسی ساختار قدرت و جامعه آن طور که متناسب با منافع ایران باشد. در همین راستا خطرناک‌ترین گام‌ها در آینده روابط ایران-سوریه برداشته شد چرا که سوریه را به طرفی دنباله رو تبدیل می‌کند.  سلیمانی در همین راستا به ایجاد سلطه و جامعه به موازات آنچه در سوریه وجود دارد، اقدام کرد. در زمینه حاکمیت، حلقه‌های پی‌درپی در بالاترین سطوح فرماندهان میدانی به وجود آمد که شامل فرماندهان سیاسی و نظامی و امنیتی به موازات تشکیل حلقه‌های نخبگان طرفدار ایران و همکار آنها. همچنین مجموعه‌های مسکونی در سطح روستاها و شهرها و محله‌های شهرهای بزرگ ایجاد شد که ساکنان آنها شیعیان سوریه‌اند و یا در سال‌های اخیر آنها را شیعه ساخته بودند و همه جوانب زندگی‌شان سازماندهی شده و آنها را به هسته‌های سفت و سخت ایرانی تبدیل کردند که دور آنها را شبه نظامیان تابع ایران فراگرفته‌اند یا زیر نظر سازماندهی «حزب الله» سوری قرار دارند که ایرانی‌ها وجود و فعالیتش در سوریه را حمایت می‌کنند.
سوم: گسترش حضور ایران در واقعیت سوریه از طریق نفوذ اقتصادی یا فرهنگی که گاهی فعالیت‌های آن آشکار و گاهی هم مخفیانه صورت می‌گیرد. یکی از نشانه‌های نفوذ اقتصادی ایران، حضور شرکت‌ها و سرمایه‌گذران ایرانی در فعالیت‌های اقتصادی در زمینه توریسم، صنعت و تجارت است و اغلب با پوشش توافقات رسمی ایران و مقامات سوری انجام می‌شود و بخشی از آن نتیجه سیاست واقعی روی می‌دهد مانند آنچه که اکنون در فعالیت خرید املاک مسکونی و تجاری اتفاق می‌افتد که از دمشق و ریف جنوبی آن فراتر رفت و به استان‌های دیگر رسید از جمله درعا و دیر الزور. این بخش از سیاست‌های توسعه طلبانه ایران شامل ساخت حسینیه‌ها و مراکز فرهنگی ایرانی و آموزش زبان فارسی و توسعه نمونه‌های آیین‌ها و جشن‌های فارسی  که برگزاری آنها نوعی چالش و تحریک اکثریت سوری‌ها را به همراه دارد.
شاید نیازی به گفتن نباشد که شخصی مانند قاسم سلیمانی نمی‌توانست سیاست‌های نظامش را در داخل سوریه به دور از نگاه دو طرفی که بسیار از آن متأثر می‌شوند یعنی روسیه و اسرائیل ترسیم کند. در این زمینه رد پای ژنرال دیده می‌شد از طریق تلاشی که برای بخشیدن نقش پررنگ‌تر به روسها در سوریه کرد با سفری که در اواسط 2015 کرد تا رئیس جمهوری روسیه پوتین را به مداخله مستقیم نظامی و حمایت از نظام اسد قانع کند که در معرض سقوط بود و تنها ده درصد از مساحت کشورش را در اختیار داشت نه بیشتر.
این سیاست بر پذیرش اصول ثابت روسیه توسط ایران از جمله روابط قوی و عالی با اسرائیل و توافق با منافع اسرائیل در سوریه بنا شد که ایران را واداشت شبه نظامیانش از جمله «حزب الله» را به سکوت در مقابل سیاست اسرائیل وادارد. برای نمونه عملیات هوایی علیه اهداف ایرانی و متعلق به «حزب الله» و مختصر ساختن پاسخ به اینکه از اظهارات رسانه‌ای فراتر نرود. پاسخ‌هایی که در نهایت دقت تهیه می‌شوند علیرغم همه ادعاهای ملاها و «حزب الله» در باره دشمنی‌شان با اسرائیل.
سلیمانی توسعه طلبی و تناقضات سیاست ایران در سوریه را مدیریت کرد و این مزیت اشراف او وگروهش برآن سیاست بود که شاید فرد دیگری نتواند در مرحله بعد آن را دنبال کند، به خصوص که مسئله سوریه به زودی رو به تغییرات می‌رود و حضور ایران در سوریه یکی از مهم‌ترین نقاط مرکزی آن خواهد بود.