دوستی با ریاض نجیب الریّس ناپیوسته بود و همکاری هم گسسته. اما وقتی دست میداد او دوست و همکاری بزرگ بود. دست میداد یا میگسست او روزنامهنگار بزرگی بود، کار روزنامهنگاری را در چهارگوشه جهان دنبال میکرد، به هند میرفت، از یمن برمیگشت، به ظفار پرواز میکرد، در چکسلواکی سرگردان میشد، همیشه دنبال آن روزنامهنگاری بود که فاصلههای دور مینامید.
تنها چیزی که درآن حیران و سرگشته نبود عشق به روزنامهنگاری بود که از نجیب الریّس به ارث برده بود. هرچیز دیگر آمیزهای از دو حالت یا بیشتر بود. ملیگرایی عرب با گشایش به غرب که درآن بزرگ شد و زندگی کرد. تا مغز استخوان سوری بود، اما دوست میداشت دمشق را از بیروت دوست بدارد. میلش به روزنامهنگاری ملی بود، اما جز کار در روزنامهای لیبرال همچون «النهار» احساس راحتی نمیکرد. درکار و سفر و تلاش در طول روز میکوشید و به سبک برمکیان شب زندهداری میکرد.
با خود رؤیاهای بسیار و ناکامیها فراوانی کشید. میخواست مانند نجیب الریّس صاحب روزنامهای باشد، اما پدرش دمشق را داشت. بیروت اما هرچند هم ناز و نوازشت کند چک مالکیت دستت نمیدهد. به همین دلیل شهر متحیر دراحوالش بود و او هم سرگشته کار آن شهر. «النهار» به او شهرت راههای دور و دراز و ستاره گزارشگران نوآور را بخشید، اما کلید سردبیری را به او نداد. او میترسید مبادا روزی به «لبنانی بودن» پنهانش بربخورد و روزنامه نیز هراس این را داشت مبادا روزی به «سوری بودن» آشکارش برخورد کند.
در لبنان بیش از بسیاری از روزنامهنگارانش موفق شد و در جایگاه اول ناشران ایستاد زمانی که وقتش را به نشر اختصاص داد و میان این دو شق فاصله برحذرماندن ماند. همانگونه که بیروت آمیزهای از شهرها بود، به آسانی ناز و نوازش میکرد و به تندی خشم میگرفت، او نیز به سرعت دوست میداشت و خشم میگرفت و خیلی سریع میان این دو حالت رفت و آمد میکرد. قلبی بزرگ و سینهای تنگ. کهنه شامی نوآور بود و نوگرا و بسیار مبتکر. زندگیاش را با تجربه دنیای شعر نو آغاز کرد، با تأثیر پذیری از توفیق صایغ، یوسف الخال و خلیل حاوی. اما خیلی زود دست از تجربههای اولی خود کشید و به سرنوشتش که همان سرنوشت نجیب الریّس بود بسنده کرد. وقتی در لندن انتشاراتی به نام خود راه انداخت، اولین کتابش همه نوشتههای نجیب الریس در دوران روزنامه نگاری مبارزه و جنگهای استقلال بود. خود را امین میراث پدر میدانست. و اینگونه این میراث را به دمشق و بیروت سپس لندن برد، جایی که برای اولین بار همچون پدرش وارد کارنشر شد.
اما تجربه «ولیت استریت» چندان نپایید. و اینگونه بود که ریاض الریّس به نوشتن و مقالههای دنبالهدار برگشت. به روزنامه «المستقبل» پیوست که نبیل خوری ازشماره 45 اوینیو جورج سانک در فاصله صد متری شانزلیزه منتشرکرد. اما ریاض ساکن لندن همچنان در باره مسئله مورد علاقه خود مینوشت؛ خلیج. در خلیج هانند همه جا دوستان و دشمنانی داشت. معمولاً به دلیل قلب بزرگ و سینه تنگ.
مرد، نبودنت ما را غمگین ساخت، این احساس عمیق را میبخشیدی که حجم بی پایانی از سرزندگی و زندگی در تو جای دارد. باید بدانی که تو آمیزهای پاک از سوریه و لبنان و هرخاک عربی بودی.