یاسر عبدالعزیز
مدیر دفتر الشرق الاوسط در قاهره
TT

«سوشیال مدیا»... تو چیستی؟

«سوشیال مدیا» سراسر جهان را گرفته، مردم را مشغول به خود کرده، توجه جهان را به خود معطوف ساخته، مسیرهایش را تعیین  و آهنگ‌هایش را تنظیم می‌کند. وارد همه جزئیات جدی یا رفاهی زندگی بشری می‌شود و با مباهات و افتخار در دل صحنه حوادث می‌ایستد، اما با این حال خود را معرفی نمی‌کند و کسی از او نمی‌خواهد که این کار را بکند.
جهان با منابع پیشرفت نکرد؛ چرا که منابع در طول زمان و از بدو تاریخ مدون و شناخته شده، بوده‌اند. جهان اما با سازماندهی تغییرکرد، خواه اجتماعی، حقوقی یا سیاسی و نهادی. با اینکه جهان امروز در رأس تعدادی مورد اختلاف از انقلاب‌های جهانی ایستاده، اما به نظر می‌رسد از سازمان دادن این فضای جذاب و جادویی جدید ناتوان است و خطرناک‌تر ازآن اینکه به نظر نمی‌رسد به اندازه کافی متوجه خطر نبود این سازماندهی باشد.
اگر «سوشیال مدیا» را گونه‌ای رسانه بشماریم، ناچاریم با آن از نظر سازماندهی همان طور که پیش از این با فعالیت‌های رسانه‌ای رفتار کردیم، تعامل کنیم. اما اگر با آن به عنوان «فضای آزاد ارتباطی» تعامل کردیم، ملزم خواهیم بود آن را مطابق شرایط لازم سازماندهی کنیم و رسانه نقش‌ها و ضرورت‌های خود را دارد که نباید به آن چیزی تحمیل کرد و از دست‌آوردهایش بهره برد و ضرورت‌هایش را نادیده گرفت.
ما اکنون می‌دانیم حدود نیمی از جمعیت جهان روزانه بیش از شش ساعت از «سوشیال مدیا» استفاده می‌کنند و این کاربردها شامل طیفی از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رفاهی، امنیتی، استراتژیکی و شناختی می‌شوند.
این مدیوم‌ها نقش‌های اساسی در حرکت تجارت و کار بازی می‌کنند و سودهای هنگفتی محقق می‌کنند که به شکلی سریع درحال افزایش‌اند. الگوی کارهای ثابت را تغییر می‌دهند و روش‌های جدیدی را توسعه می‌دهند و در صحنه اقتصادی جهان تأثیر می‌گذارند و اصول جدیدی را برآن تحمیل می‌کند.
«سوشیال مدیا» جهان رسانه‌های سنتی را پس می‌زند و هر روز سپرده‌هایشان را خالی می‌کنند، با نقش طفیلی که نمی‌توان جز با استعاره گرفتن از دانش زیست شناسی توصیفش کرد؛ دانشی که برای ما تصویرمی‌کند چگونه یک «ویروس» میهمان وارد سلول‌های زنده می‌شود و برآنها مسلط می‌شود و در یک روند از منابع آنها تغذیه می‌کند تا جایی که آنها را تمام می‌کند و آن را نابود می‌سازد.
«سوشیال» مدیا از مواد رسانه‌ای که روزنامه‌نگاران حرفه‌ای تولید می‌کنند و مؤسسه‌های رسانه‌ای بزرگ از طریق ابزار ضبط و کیفیت بالا آنها را حمایت مالی می‌کنند، به کار می‌گیرد و بدون مسئولیت دربرابر زیان‌های احتمالی یا هزینه و تلاش، درآمدهایی به دست می‌آورد.
آن مدیوم‌ها اطلاعات کاربران را می‌فروشند و آنها را به کالاهایی در بازارها تبدیل می‌کنند و سودهای کلانی به دست می‌آورند و وقتی که تخلف آنها آشکار می‌شود، آزادی را بهانه می‌کنند و عذرخواهی می‌کنند یا جریمه‌ای می‌پردازند که دربرابر طوفان سودها رقمی به حساب نمی‌آید.
جک دورسی و مارک زاکربرگ در صحنه حوادث جهانی حضور دارند به طوری که هرکدام‌شان دو کلاه برسردارد: کلاه اول مخصوص ویژگی آزادی اندیشه و بیان و آزاد گذاشتن فضای ارتباطی برای «فیس‌بوک»، «توئیتر» و دیگر مدیوم‌ها بی هیچ قید و بندی، چون «تنها یک شبکه اجتماعی» است، اما کلاه دوم اخیراً شروع به پیدا شدن کرده و به این مربوط می‌شود که آنها «معیارهای کاربری» دارند و اصولی را برای جلوگیری و درختیار گذاشتن ایجاد کرده‌اند. آن اصول و معیارها به شکل گزینشی اعمال می‌شوند و درسیاست یک‌بام و چند هوا به کار برده می‌شوند تا جایی که آنها درباره حد و حدود و انگیزه‌های فعال سازی آنها اختلاف دارند. 
این مدیوم‌ها تبدیل به مکانیزم ارتباط کاملاً دولتی شده‌اند که از طریق آنها رهبران و دولت‌ها به طور مستقیم با جمهور سخن می‌گویند یا مذاکرات و گفت‌وگوهایی از طریق آنها انجام می‌دهند درحالی که دورسی یا زاکربرگ براساس عقیده و موضعی که به سرعت تغییر می‌کنند تصمیم می‌گیرند آیا رهبران می‌توانند کامل با جمهور درتماس باشند یا گفته‌های آنها حذف می‌شوند.
هنوز حد و مرزهای شفاف بین آنچه که باید حذف شود- به این دلیل که تشویق خشونت یا برانگیختن کینه یا اشاعه اخبار گمراه کننده محسوب می‌شود و بین آنچه به این دلیل که بیان کننده موضع سیاسی است و موجب ناخشنودی بارون‌های «سوشیال مدیا» می‌شود، حذف می‌شود- مشخص نیست. «سوشیال مدیا» به بازیگری ناپاک در یک بازی بدل شده که اصول و قواعدش به دقت مشخص نشده‌ و در زمین بازی که خطوطش به روشنی مشخص نیست و به خود اختیاراتی داده که هیچ کس درآنها بازنگری نمی‌کند حتی اگر از آن انتقاد یا گلایه می‌شود.
آیا اینها «شبکه‌های اجتماعی»‌اند؟ آیا «رسانه‌»اند؟ آیا «سیاست تحریریه‌ای» اعلام شده و ثابت دارند؟ آیا زیر نوعی از حسابرسی و کنترل قراردارند؟ آیا اختیار حذف گفتار رهبران و نهادها را دارند؟ آیا مقابل محتوایی که دیگران تولید می‌کنند و درآمدی از راه عرضه آن از طریق تکنولوژی‌اش کسب می‌کنند، چیزی می‌پردازد؟ آیا به اندازه‌ نیاز کنترل محتوایی که پخش می‌کنند مسئول تحریریه دارند؟ این مسئولان را چگونه انتخاب می‌کنند؟ چگونه آموزش می‌دهند؟ چگونه دایره کاری‌شان را مشخص می‌کنند؟
با همه این نفوذ و اثرگذاری، آیا «سوشیال مدیا» تن به ساده‌ترین قواعد سازماندهی و کنترل داده‌است؟ آیا آن مدیوم‌ها از خود پرسیده‌اند: ما کیستیم؟ چه می‌کنیم؟ دایره کار ما کدام است و چگونه انجام می‌دهیم؟ آیا پاسخی دریافت کرده‌ایم؟