حد فاصل میان پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری و به دست گرفتن قدرت در روز 20 این ماه، پایتختهای جهانی و منطقهای دست به بررسی چگونگی روابط آینده خود با ایالات متحده در دوره رئیس جمهوری جدید امریکا جو بایدن زدند. این پایتختها به ترتیب اولویتهای داخلی و خارجی خود پناه بردند؛ برای آمادگی در تعامل با شکل جدید روابط بینالمللی که دولت جدید در پیش میگیرد که در ماهیت خود با شکلی که رئیس جمهوری دونالد ترامپ برای رابطه واشنگتن با متحدان و دشمنانش درپیش گرفت تفاوت خواهد داشت. همچنین به هیچ وجه به شکلی که رئیس جمهوری اسبق باراک اوباما برگزید برنمیگردد چرا که بایدن و گروه سیاسی و استراتژیکاش تمایل دارند به تدریج واشنگتن را به جایگاه جهانی که پس از پیروزی در جنگ سرد به دست آورده بود برگردانند و شائبههایی که طی 12 سال گذشته به دلیل اشکال داخلی و محاسبات غلط خارجی دچارشان شده بود اصلاح کنند.
بدون شک مسکو که رفیق ترامپ را از دست داد( طبق توصیف اعضای مجلس دومای روسی از او) آماده تعامل با رئیس جمهوری امریکا میشود که به نسل جنگ سرد تعلق دارد و حزبش همچنان به باور سیاست خارجهای آن دوره متمسک است. همچنین تمایل بایدن برای بازگرداندن کشورش در نقش رهبری جهان برای مسکو طرح جدید سلطه امریکایی محسوب میشود که به طور مستقیم منافع اروپایی آن را تهدید میکند. پایتختهای اروپایی که شروع به ترمیم اعتماد خود به متحد بزرگ خود کردند، بعید نیست که در کنار آن وارد نبرد فشارها بر مسکو بشوند که از اوکراین آغاز و تا بلاروس و سوریه میکشد تا به پروندههای حقوق بشر و تحریمهای اقتصادی میرسد. همچنین مسئلهای که به طرحهای انتقال گاز روسیه به بازارهای اروپایی مربوط میشود همانگونه که مسکو طی سالهای گذشته در راه تقویت نقش خود در آبهای گرم فعالیت کرد، به کار با شرکای غیرقابل اعتماد منطقهای مانند ترکیه و ایران ادامه خواهد داد چرا که اولی آن را در قفقاز و دریای مدیترانه تهدید میکند و در انتظار فرصتی است تا اجازه دهد برگههای منطقهای خود را با واشنگتن معامله کند در حالی که دومی برسر نفوذ در سوریه رقابت میکند و در خلیج عربی آن را به دردسرمیاندازد، اما(تهران) به دنبال فرصتی حقیقی برای معامله با واشنگتن است به شرط آنکه به تضمینهایی دست یابد که نظامش را حفظ و منافعش تأمین شوند.
برای مسکو آزمایش مقاصد امریکا در منطقه از سوریه آغاز میشود، در این مرحله به دنبال جدا کردن منافع خود از منافع تهران است به همین دلیل به سرعت به سمت موضعگیری اسرائیلی روی آورد و شروع کرد به تهدید کردن با برگه عادی سازی روابط میان نظام اسد و اسرائیل و از تلاویو خواست از دریچه امنیت ملی به آن سمت متمایل بشود که به شکلی آشکار بر زبان وزیر خارجه سرگئی لاوروف آمد که در آخرین سمینار مطبوعاتیاش گفت« اگر مدارکی دارید که نشان دهد تهدید کشور شما از بخشهایی از خاک سوریه آغاز میشود، به سرعت این حقایق را به ما منتقل کنید و همه اقدامات را برای کنار زدن این تهدید به کار میبندیم».
در عمل به نظرمیرسد بهبود روابط امریکایی-اروپایی علاوه بر آشتی خلیجی و بازگشت واشنگتن برای همکاری سازنده با متحدان سنتی در منطقه و جهان، موجب شد از میزان حساب بازکردن تهران بر این دولت کاسته شود و آن را دوباره به سمت اتخاذ استراتژی لبه پرتگاه دربرابرواشنگتن و جامعه جهانی کشاند که از زبان وزیر خارجه فرانسه ژان لودریان به آن پاسخ داد؛ جایی که موضع فرانسه نسبت به طرح موشکهای بالستیک و سیاست توسعهطلبانه آن که ثبات منطقه را تهدید میکند روبه روشد. روشن است که موضع گیری جدید اروپا در رابطه با پروندههای هستهای و استراتژیک ایرانی بیشتر با واشنگتن انسجام دارد که پیش از رسیدن بایدن به کاخ سفید رو به متبلور شدن گذاشت و به حالت دوری که بر اروپایی و دولت ترامپ سایه انداخت پایان میبخشد. و بی شک به محدود و تنگ کردن فرصتهای تهران برای بهرهبرداری از تضادهای بین کشورهای اروپایی و ایالات متحده منتهی میشود و این موضوع در بیانیه مشترک سه جانبه درخصوص تصمیم تهران برای بالا بردن سطح غنی سازی که از سوی لندن، پاریس و برلن صادر شد تقویت گشت چرا که در نظر صادر کنندگان بیانیه « ایران هیچ گونه مصرف غیرنظامی به جایی از فلز اورانیوم ندارد و تولید فلز اورانیوم جنبههای احتمالی نظامی خطرناک دارد».
براین اساس و درانتظار پایان بخشیدن به چیدمان داخلی دولت جدید امریکا و برگرداندن آن روی ریل بهبود اجتماعی، سیاسی و بهداشتی که نیازمند مرحله انتقالی طولانیتر از هر دوره دیگر است که دولتهای جدید به کارمیبندند، شش ماهه اول از عمر این دولت آخرین فرصت برای برخی خواهد بود تا برگههای خود را جمع و در موضع گیری خود تجدید نظرکنند پیش از آنکه واشنگتن کانالهای دیپلماتیک یا موتورهای ناوهایش را راه بیاندازد.