پنجره ای بسوی جهان ایرانی و دنیای عرب
بینوا؛ اصل و ترجمه
بینوا؛ اصل و ترجمه

یک بار نوشتم چطور عباس محمود العقّاد ادبیات اندوه و سینه زنی و رنج کشیدن درآن روزگار را به تمسخر میگرفت و دوستان و مخالفانش هر دو به او حمله میکردند و لطفی المنفلوطی نویسنده کتاب «النظرات و العبرات/نگاهها و اشکها» و شیخ البکائین( پیر گریهکنندگان) درآن دوره متخصص در نقد مصطفی شد. العقاد وقتی میخواست به المنفلوطی حمله کند معذرتخواهی فراوانی میکرد و توضیح میداد، المنفلوطی قبل از هرچیز دوست است، اما دوستی برحقیقت غلبه نمیکند. اگر ادبیات عرب درقرن گذشت دو سرآمد داشته باشد آن دو العقاد و طه حسین بودند، ناخدای ادبیات عرب در هجا نویسی گزنده شاعر حافظ ابراهیم به همان حیله متوسل شد. شاعر نیل ظاهراً تلاش کرد بخش اول رمان «بینوایان» ویکتور هوگو را ترجمه کند. ناخدا همه نوشتههای شاعر فرانسه را دوست داشت و ازمیان آنها از «بینوایان» بدش میآمد و آن را اثری ملال آور و پر از درازگویی میدید. شاید دلیل آن این باشد که از اندوه وافسردگی بدش میآمد. همچنین مانند العقاد از آن دوره که اندوه بر محصولات ادبی مصر چیره شد ابراز انزجار میکرد. یک بار گفت:« ازبدعتهای دوران جوانیام اصرار بر بینوایی و روی آوردن به بدحالی و هنرورزی در آه و ناله مردم و زمانه بود. این بدعت دهه اول این قرن بود و حافظ این بدعتها را پخش و تبلیغ میکرد».
فقط رمان مایه رنجش و تکدر خاطر ناخدا نشد بلکه ترجمهاش به خصوص او را آزرد. پس از مقدمه چینی و ستایش از سبک شاعر نیل و زبان عربی و یادآوری رابطه دوستی بین آنها، سراغ این گفته میرود که تا ترجمه را بخوانی احساس میکنی برای این دوران نوشته نشده است. و با یک طنز گزنده میگوید، فهمیدن «بینوایان» به زبان فرانسه از فهمیدن ترجمه حافظ آسانتر است. شاعر نه تنها متنی را که انتخاب کرده بد فهمیده بلکه بسیاری ازآن را نادیده گرفته و کنار میزند به گونهای که اصلاً کاملاً بی معنا میشود. ناخدا میگوید، یکی از نویسندگان خوب مصر درنهایت پاکی میگوید:« آیا عجیب نیست که ابن المقفع از حافظ به فهم ما نزدیکتر است»؟
ناخدا میگوید:« سه عیب از حافظ میگیریم: زیادهروی در به کاربردن الفاظ عجیب و غریب، اعرابگذاری کامل برخی متنها. و مخدوش کردنی که از متنی تا متن دیگر شدت و ضعف دارد. این سه عیب بسیار خطرناکاند، اما حافظ میتواند آنها را داشته باشد و میگویم امکان ندارد ترجمهاش را بخوانیم بلکه کتابش را بی آنکه استفادهای ببری». اما این عذرخواهی، مقدمه چینی یا یادآوری دوستی و ابراز احساسات، از بار حکم قاطعی که ناخدا همزمان درباره دو شاعر فرانسه و مصرصادر کرد، نمیکاهد.
اختلافات ادبی و دوستیهای شخصی در ادبیات جهان نیز بسیارند. مشهورترین آنها نوشتههای نویسنده اتریشی اشتفان تسوایگ در «جهان دیروز» است، جایی که درباره دوستی شدیدی میگوید که او را با یکی از مترجمان بزرگ فرانسه مرتبط میساخت. وقتی که به پاریس سفرکرد، از زمان رسیدنش به ایستگاه قطار لحظهای ازهم جدا نشدند. براساس روایتش، مترجم بسیار با فرهنگ تنها دوست مهربانی نبود، بلکه معلمی غیرمستقیم بود که در همه مسائل ادبی به مشورت او پناه میبرد.