چیزی ضد برجها، علوم آن یا متولدین برج دلو ندارم. حتی یک بار هم نفهمیدم طبع مرد متولد نیمه اول برج عقرب چه تفاوتی با دیگران دارد. هیچ هم برایم مهم نیست برج حوت به برج سرطان نزدیک شود درحالی که برج دلو به دم مشتری آویزان شده باشد.
اما هستند دوستانی که همیشه حرکت برجها را به همه چیز ربط میدهند از جمله رنگ کراوات. مبادا روز چهارشنبه کفش مشکی به پا کنی چون عطارد در حال بیثباتی است. یکی از اینها روزی با من تماس گرفت و با لحنی کاملاً موقر گفت: فهمیدم فردا برای یک مناظره رسانهای به دانشگاه امریکایی میروی. گفتم: به خواست خدا. و گفت: فراموش کردی تو متولد ربع آخر برج سرطان هستی؟ گفتم: فراموش نکردم، اما یادم نبود، که متولد آن روز خواهم بود تا خداوند تعالی کاری تمام شده را درسرنوشتم بنویسد. گفت: متولدهای این مقطع زمانی نباید روز سهشنبه از خانهشان بیرون بروند چون برج ثور روی جوزا افتاده است.
و یک بار دیگر به من گفت- با همان وقار-« فهمیدم میخواهی بین فلانی و فلانی آشتی ایجاد کنی». گفتم: بله. گفت: حواست به ماه نیسان(اردیبهشت) باشد چون مناسب آشتی و مصالحه در اختلافات ملکی نیست. گفتم: اما اختلاف بین آنها خانوادگی است. گفت: هر اختلافی دلایل ملکی دارد. گفتم: ولی دو مرد سریک زن با هم دچار اختلاف شدند. گفت: همهاش یکی است.
دوستی دیگر پیش من گلایه کرد که یکی از کارشناسان حرکت سیارهها از پوشش خبری انتخابات فرانسه توسط من غرمیزند چون همه شرطبندیهایم به دلیل بی اطلاعیام از علم برجها خطاست و اگر بخواهم «نتیجه را ببرم» باید تحولات حرکت جوزا را دنبال کنم. وقتی انتخابات تمام شد و «برنده شدم»، کارشناس بلافاصله تماس گرفت و پرسید آیا دلیل این برد، دنبال کردن جوزا بود؟ به او گفتم، دلیل دنبال کردن روزنامه «لوموند» و شرکتهای نظرسنجی بود.
رئیس جمهوری فرانسه میتران بدون مشورت با پیشگویش قدمی برنمیداشت. هر روز در الیزه با او ملاقات میکرد. نظرش را حتی در مسائل بینالمللی میپرسید و ژاک شیراک همین کار را میکرد هرچند کمتر. حتی گفته میشود، شارل دیگل هم چندین بار به برج خوانی پناه آورد. دوستان و عزیزانی از سیاستمدارهای لبنانی را میشناسم که هروقت به پاریس میرفتند، برای فهمیدن نتایج انتخابات بعدی پیش یک زن پیشگو میرفتند. رهبر سوسیالیست کمال جنبلاط دارای دانش وسیع و بسیار فرهیخته بود، هرسال به هند میرفت تا در جلسه کفبینهای آنجا شرکت کند. و یکی از آنها به او گفت، او پنجاه سالش را کامل نمیکند.
یک هفته پیش از ترورش فقید عزیز جان عبید با او تماس گرفت و او هم از جمله معتقدان به آن بود و به او گفت لازم است هرچه زودتر تو را ببینم. وقتی با هم دیدار کردند، عبید به او گفت« خواب دیدم کشته شدهای. خواهش میکنم احتیاط کن». جنبلاط درنهایت آرامش به او گفت:« نیازی به این نیست. چون آن مرد به من گفت پنجاه سال را کامل نمیکنی. یعنی یک هفته دیگر». و پیش از آنکه هفته تمام بشود، کشته شد.
TT
عقرب و دلو و جوزاء
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة