مردم مجذوب حاکم قدرتمند میشوند. او درخشش کشورش را چند برابر میکند یا ضعفهای آن را میپوشاند. دشمنان را مهار میکند یا نقشههایشان را خنثی میسازد. فرصتی برای فخر کردن و احساس امنیت فراهم میآورد. حاکم قدرتمند قادر است كه امنیت و ثبات را برقرار و از هرج و مرج جلوگیری کند. همچنین میتواند آرامش را گسترش دهد و یک روایت رسمی بكدست ایجاد کند. کافی نیست که حاکم یا رهبر قوی باشد. مهمتر این است که او با قدرتش چه میکند. و در سرش چه میگذرد. و دیدگاهش برای مدیریت کشور و سرنوشت مردم چیست؟ گاهی اوقات تاریخ بر قویها غلبه میکند و آنها را به سربازی ساده در جنگهای نیاکان و کینههای گذشته و انتقامهایش تبدیل میکند. ممکن است برنامه حاکم فقط برای ماندن در قدرت و «چیندن علفهای هرز سمی» که اعتبار نظامش را تهدید میکنند و بقای آن را محدود کند. برخی معتقدند که قوی نیاز به جنگ دارد تا مشروعیت خود را تثبیت کند. یک نزاع مرزی میتواند به عنوان تعمید آتش عمل کند. و گاهی اوقات او کشورش را وارد پروژهای برای تغییر منطقه یا جهان میکند که بیش از تواناییهایش است.
ولادیمیر پوتین حاکمی قوی است. او محبوبیت کافی دارد و هیچگاه چمدان دکمههای هستهای خود را فراموش نمیکند. او مردی زخمی است که میخواهد برای «روسیه مقدس» از غرب انتقام بگیرد که اتحاد جماهیر شوروی را بدون شلیک گلولهای نابود کرد. او از دفترش حرکت مهرههای ناتو برای محاصره کشورش را نظاره کرد. او غرب را با لبخندهایش فریب داد و به آمادهسازی «ارتش سرخ» برای بازسازی تصویر و موقعیت پرداخت. اوکراین را برای آغاز بزرگترین انقلاب علیه غرب انتخاب کرد. به احتمال زیاد او انتظار داشت اوکراین سقوط کند و اراده مقاومت غربی وجود نداشته باشد، اما حالا جنگ در سال سوم خود است. نیروهایش بخش وسیعی از خاک اوکراین را در اختیار دارند، اما او قادر به پایان دادن به جنگ نیست. عملیات تازه اوکراین در داخل خاک روسیه مسیر جنگ را تغییر نخواهد داد، اما تصویر کرملین و رهبر آن را مخدوش کرده است. اینکه وارث استالین به موشک کره شمالی و پهپاد ایرانی متوسل شود، ساده نیست. پوتین جنگ را نخواهد باخت. او قادر به تحمل شکست نیست و کشورش نیز نمیتواند. او بیشتر پیش خواهد رفت و شاید بیشتر غرق شود. مردی قوی است که میتواند جهان را تکان دهد، اما راه حلی ندارد.
کیم جونگ اون رهبری قوی است. او زرادخانه موشکی و هستهای را مانند پدری دلسوز برای فرزندانش مراقبت میکند. هیچ انگشت اعتراضی در کشورش بالا نمیرود. هیچ سئوال مبهمی در آنجا مطرح نمیشود. بحران اوکراین به او یک شغل جذاب داده است. موشکها و مهمات او ارتش روسیه را از کمبود و قحطی نجات میدهند. صندلی او در محور روسیه-چین محفوظ است. هیچ قدرتی جرات نخواهد کرد که به او تعرض کند. اما این مرد قوی راه حلی برای مشکلات فقر، بیکاری و آموزش ندارد. کشورش با دست بر روی ماشه میخوابد، در حالی که کره جنوبی به پیشرفتهای تکنولوژیکی و اقتصادی و بهبود سطح زندگی مردم ادامه میدهد.
اسرائیل کشوری تا بن دندان مسلح است. زرادخانهای هستهای و دستگاه نظامی کشندهای که از فتوحات فناوری برای چند برابر کردن قدرت کشتار خود استفاده میکند. بنیامین نتانیاهو بازیگری خطرناک و ماهر است که نقاط ضعف آمریکا را زمانی که به امنیت اسرائیل مربوط میشود، به خوبی مینوازد.
نتانیاهو با تحمیل نکبه جدیدی بر فلسطینیها به «طوفان حماس» پاسخ داد. دریایی از خون در غزه. و دریایی از ویرانی. او دایره ترورها را گسترش داد و ضربات بزرگی در بیروت و تهران وارد کرد. او منطقه را به لبه یک جنگ منطقهای ویرانگر کشاند و آمریکا را با خود همراه کرد. خطرناکترین سیاستهای نتانیاهو اصرار او بر نابودی ایده کشور فلسطینی است، که تنها راه برای خنثی کردن این فتنه مزمن در خاورمیانه است. اسرائیل کشوری قوی است، اما سیاست دولت کنونی کور است و زمینهساز جنگهای شدیدتر میشود. نتانیاهو نیز قوی است اما راه حلی ندارد.
«حماس» جناح فلسطینی ریشهدار در غزه است. و جای تعجب نیست که در پاسخ به ظلم مستمر علیه فلسطینیها و بستن تمام روزنهها توسط نتانیاهو، وارد مواجهه با اسرائیل شود.
یحیی السنوار رهبر قوی «حماس» است. ضربهای که به دولت عبری وارد کرد بیسابقه است. اما آیا السنوار دیدگاهی برای خروج از وضعیت کنونی به جز انتظار برای موفقیت دولت بایدن در به نتیجه رساندن آتشبسی برای کاهش خطر انفجار منطقهای دارد؟ و پس از آتشبس، چه بر سر غزه و موقعیت «حماس» خواهد آمد؟ و رابطه با دولت فلسطینی و رئیس آن چه خواهد شد؟ واضح است که السنوار قوی است، اما راه حلی ندارد و آماده نیست تا به راهحلهایی که ممکن است پس از توقف آتشبس مطرح شود، گام بگذارد.
ایران کشوری بزرگ در منطقه است. پس از پیروزی انقلاب، اهمیت پرونده فلسطین را درک کرد و بدون تردید در آن سرمایهگذاری کرد. بحران کنونی نشان داد که ایران قادر است از نقشههای مختلف به اسرائیل شلیک کند.
نتانیاهو بازی را به نهایت خود رساند. او دستور داد که اسماعیل هنیه را در خود تهران ترور کنند تا ایران را به رویارویی مستقیمی که ایران مدتها از آن اجتناب کرده بود، بکشاند. نتانیاهو میداند که آمریکا نمیتواند از دخالت در این رویارویی در صورت وقوع آن کنارهگیری کند. او میخواهد این تصور را تثبیت کند که مسئله غزه بخشی از نزاع با ایران و جاهطلبیهای منطقهای و هستهای آن است. ایران کارتهای مهمی در ثبات منطقه دارد. نقش آن در لبنان، سوریه، عراق و یمن تعیینکننده است. اما ایران راه حلی برای نزاع ندارد و نمیتواند شرایط نقشههایی که در آنها حضور دارد را بهبود بخشد.
روسیه درگیر نزاع اوکراین است و ممکن است مجبور شود آن را گسترش دهد یا تهدید حمله هستهای را برای به زانو درآوردن کشور زلنسکی تبلیغ کند. و چین تمایلی به ایفای نقش اصلی در خاورمیانه، که با نزاعهای متعدد روبهرو است، ندارد. به این ترتیب، منطقه چارهای جز انتظار برای مذاکرات آتشبس و تلاشهای بلینکن ندارد، به ویژه اینکه کامالا هریس ممکن است از این بهرهمند شود که دولت بایدن بهعنوان کسی که از لغزش به سوی پرتگاه جلوگیری کرده است، ظاهر شود.
TT
قویهایی که راه حلی ندارند
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة