از زمان آغاز جنگ در غزه که اکنون وارد ماه یازدهم خود شده، همه طرفهای درگیر، چه متخاصمین، چه واسطهها و چه کشورهایی که به دنبال توقف جنگ هستند، در مواجهه و کشمکش هستند و با انتقادات روبهرو میشوند، اما مذاکره میکنند و «سیاستورزی» میکنند، بهجز جنبش «حماس». هرچقدر که خالد مشعل یا اسماعیل هنیه قبل از ترورش در تهران تلاش کردند «سیاستورزی» کنند.
ممکن است کسی بگوید که «حماس» به دلیل جنگ ویرانگر و حضور السنوار در سنگرها، سیاستورزی نکرده است. این درست است، اما آنچه اکنون در برابر آن قرار داریم و به جایی که جنگ در غزه رسیده، مرحلهای از تخریب کامل غزه و ساکنان آن، و آرمان فلسطین است. همچنین، که خطرناکتر است، ما به مرحلهای رسیدهایم که با نقشهها بازی میشود، نه اینکه آنها را تغییر دهیم، همانطور که در مقاله قبلی خود در ابتدای بحران هشدار داده بودم.
وقتی میگویم «سیاستورزی»، شواهد و درسهای بسیاری وجود دارد که باید از آنها بهرهبرداری کرد. به عنوان مثال، ما شاهد تبادل انتقادات رسانهای بین رئیسجمهوری آمریکا و نخستوزیر اسرائیل هستیم، اما آنها سیاستورزی میکنند، حتی زمانی که اوضاع بین آنها به بدترین حالت میرسد.
همین امر در مورد ایران و «حزبالله» نیز صادق است. با وجود اینکه آنها اوضاع را به لبه پرتگاه میکشانند، یا اسرائیل آنها را به این سمت میبرد، اما آنها نیز سیاستورزی میکنند. این اتفاق پس از هدف قرار گرفتن کنسولگری ایران در دمشق توسط اسرائیل رخ داد.
همچنین پس از ترور فرماندهان ایرانی در سوریه توسط اسرائیل و پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران، اتفاق افتاد. تا به حال ایران به ترور او پاسخی نداده است، بلکه به طور پنهان و آشکار مذاکره میکند، آخرین آن اجازه رهبر ایران به دولت کشورش برای مذاکره با واشنگتن بر سر پرونده هستهای است.
«حزبالله» نیز همین کار را میکند، که هر روزه با حملات اسرائیل روبهرو میشود و فرماندهانش به طور مداوم ترور میشوند، چه در قلب حومه جنوبی یا در سوریه. با وجود همه اظهارات حسن نصرالله، او عملاً «سیاستورزی» میکند تا مانع از جنگ تمام عیار با اسرائیل شود.
این در حالی است که دو طرف در منطقه وجود دارند که نه تمایل دارند و نه توانایی «سیاستورزی» دارند، یکی حوثیها و دیگری «حماس». حوثیها داستانی دیگر است، اما «حماس» آخرین فرصتها را برای جبران آنچه میتواند در مورد آرمان فلسطین بهطور کلی جبران شود، از دست میدهد.
درست است که نتانیاهو اوضاع را به لبه پرتگاه میکشاند، زیرا او کنترل زمین را در دست دارد و ماشین نظامی را در اختیار دارد و میخواهد واقعیت آرمان را تغییر دهد، بلکه آن را به پیش از «اوسلو» و حتی بیشتر بازگرداند و میخواهد مدت زمان زندگی سیاسی خود را طولانی کند و عملاً تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا کوتاه نمیآید.
این همه درست است، اما «حماس» اکنون میتواند «سیاستورزی» کند و او را در داخل و خارج شرمنده کند، به این صورت که از تشکیلات خودگردان فلسطین کمک بگیرد و اعلام کند که مسئول پرونده غزه و حکومت آن است و مسئول و دارای اختیار مذاکرات درباره اسرا با اسرائیل است.
در اینجا ممکن است برخی بگویند این غیرممکن است و نمیشود و ایران اصلاً قبول نخواهد کرد و اسرائیل نیز با آن موافقت نخواهد کرد و هیچ آمادگی بینالمللی برای آن وجود نخواهد داشت، بهویژه از سوی واشنگتن... شاید این درست باشد، اما این بدان معناست که «حماس» تصمیم گرفته است «سیاستورزی» کند و نتانیاهو و همه را به چالش بکشد و باقیمانده آرمان را حفظ کند.
مثل میگوید: اگر در چاهی افتادی، از کندن دست بردار. این همان چیزی است که «حماس» باید واقعاً به آن فکر کند و از درخواست رئیس محمود عباس برای ورود به غزه حمایت کند تا بر نتانیاهو امکان تحمیل قواعد روز بعد را ببندد.
باید به یاد داشته باشیم که هیچ جنگی بدون سیاست نیست وگرنه به بیهودگی تبدیل میشود.
TT
«حماس»... چه زمانی وقت سیاست است؟
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة